گنجور

 
قوامی رازی

ای بزرگ ملک و دین از حشمت درگاه تو

یافت استم نام و خواهم بعد از این نان یافتن

از همه عالم رهی را انس با آن مجلس است

کز تو شاید انس جان از انس و ز جان یافتن

هست مداحت چو من لیکن چو تو ممدوح نیست

گرچه بتوان یافت چون من چون تو نتوان یافتن

ترک ممدوحان کنم با تو که شرط حکمت است

ملک دیوان کندن از ملک سلیمان یافتن

هرکجا تو رفت خواهی بنده اندر خدمت است

با روانی دردیاب از بهر درمان یافتن

تا نپنداری که پای از امر تو بیرون نهم

هست فرمانم تو را تا وقت فرمان یافتن