قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۸
تا یار شدی به رغم من با دشمن
شد کشته چراغ دلم ای عهدشکن
قدسی دیدی که آشنا با تو چه کرد
بیگانه مگر کند چراغت روشن
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۹
الفاظ لباس است و معانی چو بدن
زنهار که هرگاه شوی گرم سخن
در پاکی لفظ، بیشتر کوش، آری
در جامه شسته است آسایش تن
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۶
خالی ز خرد شد سر و، از نیرو تن
گوشم ز شنیدن و، دو چشم از دیدن
القصه، ز بس بهم فشرد ایامم
آبم همه رفت و، ماند ثقلی از من
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۸
همراه شباب، رفت نیرو از تن
رنگ از رخ و، مغز از سر و، دندان ز دهن
بر پوست شکنج نیست افتاده، که جان
بر چیده ز خار زار دنیا دامن
جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۰
پیوسته به دوران تو ای چرخ کهن
با اهل کمال هستی از بس دشمن
چون خامه که سر فورد آرد به دوات
محتاج سیه کاسه شوند اهل سخن
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳
در وحدت آن جان جهان هست سخن
هرچند که دارد از شمار افزون تن
خواهی گرت این دقیقه گردد روشن
نظاره نور مهر کن در روزن
غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۲
غالب چو ز دامگه بدر جستم من
آخر ز چه بود این همه برگشتن
باید که کنم هزار نفرین بر خویش
لیکن به زبان جاده راه وطن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۲ - سعد الدّین حموی جوینی قُدِّسَ سِرُّه
حق جان جهان است و جهان جمله بدن
افلاک و لطایف و حواس آمد تن
افلاک و عناصر و موالید اعضا
توحید همین است و دگرها همه فن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۰ - نعیمی مشهدی قُدِّسَ سِرُّه
خورشید ازل بتافت از روزن تن
تا چهرهٔ خود ببیند اندر روزن
گوید که چو روزن ز میان برخیزد
من باشم و من باشم و من باشم و من
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۰ - ابوالحسن خرقانی قُدِّسَ سِرُّه
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بیفتد نه تو مانی و نه من
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۳ - احمد جامی قُدِّس سِرُّه
از هستی و نیستی چو فارغ گشتی
می نوش شراب ذوق و مستی کم کن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴ - امین بلیانی قُدِّسَ سِرُّه
زآمد شدن بیهده خود را پی کن
معشوق چو خانگی است در خانه نشین
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۸ - اوحدی کرمانی
هر چیز که آن نشان هستی دارد
یا پرتو روی اوست یا اوست ببین
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۲ - جامی جامی
پیدا آمد ز بحر ماهی انبوه
شد بحر در انبوهی ماهی پنهان
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۲ - جامی جامی
ای ذات تو در شأن همه پاک از شین
نه در حق تو کَیفَ توان گفت نه اَیْن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۲ - جامی جامی
از روی تعین همه غیرند صفات
با ذات تو از روی تحقق همه عین
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۴ - جمالی اردستانی قُدِّسَ سِرُّه
از بهر چه آزار خود و یار کند
و آماده کند آنچه نخواهد خوردن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۵۲ - حقّی خوانساری علیه الرحمه
در هر دو جهان نگنجد و در دل من
گنجیده فراخی دلِ تنگم بین
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۲ - سعد الدّین حموی جوینی قُدِّسَ سِرُّه
حق جان جهان است و جهان جمله بدن
افلاک و لطایف و حواس آمد تن
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۷۲ - سعد الدّین حموی جوینی قُدِّسَ سِرُّه
افلاک و عناصر و موالید اعضا
توحید همین است و دگرها همه فن