گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن

 

همان گلبوی و گلچهره نگارست

همان خونریز و خونخواره سوارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین

 

مرا خنجر چو ابر زهر بارست

ترا غمزه چو تیر دل گذارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین

 

رخش گفتی نگار اندر نگارست

تنش گفتی بهار اندر بهارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را

 

مرا یکدل همیشه دوستدارست

نه چون تو ده دل زنهار خوارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین

 

مرا در پیش چون شاهی شکارست

چو دلبر ویس مه پیکر نگارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

خجسته جشن و خرم روزگارست

زمین با زیب و هر کس شادخوارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

به گرد ملک تدبیرش حصارست

به باغ فخر پیمانش بهارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

درخت علم را قولش بهارست

سرای جود را فعلش نگارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

به منظر همچو تیغ ذوالفقارست

کجا هم کوچک و هم نامدارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

ز عمر خویش در فصل بهارست

ازیرا همچو اشکوفه به بارست

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode