گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶

 

منم آن کز طرب غمین باشم

لیکن از غم طرب گزین باشم

درد غم بایدم نه صاف طرب

زانکه با دردکش قرین باشم

یک‌دم و نیم جان گرو دارم

[...]

خاقانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۹

 

شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم

به ناله همدم و با درد همنشین باشم

مرا که مهر دلفروز در دلست چو صبح

به صادقیست که بی آ. آنشین باشم

گرم مجال بود در حریم حضرت دوست

[...]

کمال خجندی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۴

 

غمی در خاطر هر کس وطن گیرد غمین باشم

دلی در هر کجا آید به درد اندوهگین باشم

به یاد عارضی سیاره ریزد در کنارم چشم

ز دامان پر انجم آسمانی بر زمین باشم

هنرور را فلک دایم ز اشک اندوهگین دارد

[...]

جویای تبریزی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

میخواست دلت که بیدل و دین باشم

بیعقل و وفا و هوش و تمکین باشم

باز آ که چنانم که دلت میخواهد

مپسند دگر که بدتر از این باشم

میرزا حبیب خراسانی