سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۹
گیرم ز غمت جان و خرد پیر کنم
خود را ز هوس ناوک تقدیر کنم
بر هر دو جهان چهار تکبیر کنم
شایستهٔ تو نیم، چه تدبیر کنم
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثامن: فی الخصال المذمومة و ما یتولد منها » شمارهٔ ۲۶
گر بر سر نفس عقل را میر کنم
بر گردن او زتوبه زنجیر کنم
زنجیر گسل کند چو مرداری دید
با این سگ بی ادب چه تدبیر کنم
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۹۴
گفتم سگ نفس را مگر پیر کنم
در گردن او ز توبه زنجیر کنم
زنجیر دران شود چو بیند مردار
با این سگ هار من چه تدبیر کنم
مجد همگر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸
در غمت ناله ز دل زارتر از زیر کنم
همچو مرغ سحری ناله شبگیر کنم
از دل پاک کنم بر سر خاک تو نثار
گهری از صدف دیده چو توفیر کنم
با تو در باختن سر چو نکردم تقصیر
[...]
همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴
تا کی آخر ز غمت ناله شبگیر کنم
سوختم از غم عشق تو چه تدبیر کنم
هست زلف تو چو زنجیر من از راه جنون
خویشتن بسته آن زلف چو زنجیر کنم
در پس پرده اندیشه معبد کردار
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷
صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟
تا به کِی در غمِ تو نالهٔ شبگیر کنم؟
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شِنَوَد
مگرش هم ز سرِ زلفِ تو زنجیر کنم
آن چه در مدتِ هِجرِ تو کشیدم هیهات
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱۷
دیده دریا چو شد از گریه چه تدبیر کنم
دل بطوفان نهم و چشم به تقدیر کنم
پیرم و مست جوانان ز خودم شرمی باد
که جوانان نکنند آنچه من پیر کنم
کس ره من ندهد در حی لیلی وش خویش
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دلآزار
شرح درماندگی خود به که تقریر کنم
عاجزم چارهٔ من چیست چه تدبیر کنم
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
در توسل به جناب تو چه تدبیر کنم
چند در فرقت تو ناله شبگیر کنم
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
در شب هجر تو مجموع پریشانی خویش
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴
در توسل به جناب تو چه تدبیر کنم
چند در فرقت تو ناله شبگیر کنم
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم
در شب هجر تو مجموع پریشانی خویش
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۹
زاهد شهر نیم تا به تو تزویر کنم
عاشقم عاشق با عشق چه تدبیر کنم
گوشمالم دهی ای عشق بتان همچون چنگ
که چو بربط همه شب ناله بم و زیر کنم
منکه دانم که کند گنج بویرانه مکان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۸
بندم از زلف و خط سلسله مویان زنار
تا که شایسته ات آشفته به تکفیر کنم
چیست زنار کمند خم زلف جانان
کفر بیشایبه بر عشق تو تفسیر کنم
نه ای عشق بجز دست خدا گر قدرت
[...]