گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۳

 

وقت شبگیر بانگ نالهٔ زیر

خوشتر آید به گوشم از تکبیر

زاری زیر و این مدار شگفت

گر ز دشت اندر آورد نخجیر

تن او تیر نه، زمان به زمان

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۴

 

چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند

گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر

به گز نیزه قد خصم تو می‌پیمایند

تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۵

 

همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع

همی بدادی تا در ولی نماند فقیر

بسا کسا که بره‌ست و فرخشه بر خوانش

بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر

مبادرت کن و خامش مباش چندینا

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۶

 

زیرش عطارد، آن که نخوانیش جز دبیر

یک نام او عطارد و یک نام اوست تیر

عاجز شود ز اشک دو چشم و غریو من

ابر بهارگاهی و بختور در مطیر

گیتی چو گاو نیک دهد شیر مر ترا

[...]

رودکی
 

رودکی » مثنوی‌ها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۵۴

 

گرسنه روباه شد تا آن تبیر

چشم زی او برده، مانده خیر خیر

رودکی
 

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۷

 

تو آن ابری که ناساید شب و روز

ز باریدن چنانچون از کمان تیر

نباری بر کف دلخواه جز زر

چنانچون بر سر بدخواه جز بیر

دقیقی
 

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۷ - گفتار اندر ستایش پیغمبر

 

همانا که باشد مرا دستگیر

خداوند تاج و لوا و سریر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » کیومرث » بخش ۲

 

پری و پلنگ انجمن کرد و شیر

ز درّندگان گرگ و ببر دلیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲

 

که فرزند بد گر شود نرّه شیر

به خون پدر هم نباشد دلیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۳

 

به خویشش بپرورد بر سان شیر

بدان تا کند پادشا را دلیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

گریزان و از خویشتن گشته سیر

برآویخت ناگاه بر کام شیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

پدروارش از مادر اندر پذیر

وزین گاو نغزش بپرور به شیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴

 

سه سالش همی داد زان گاو شیر

هشیوار بیدار زنهارگیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶

 

چنین داد پاسخ به مادر که شیر

نگردد مگر ز آزمایش دلیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

بر آن محضر اژدها ناگزیر

گواهی نوشتند برنا و پیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱

 

ز تاج بزرگی چو موی از خمیر

برون آمدی مهترا چاره‌گیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۲

 

فریدون چو بشنید ناسود دیر

کمندی بیاراست از چرم شیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

چو این راز بشنید تور دلیر

برآشفت ناگاه برسان شیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

گزیدند پس موبدی تیزویر

سخن گوی و بینادل و یادگیر

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

ز چندان گرانمایه گرد دلیر

خروشی برآمد چو آوای شیر

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۳۱۰