گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۹۴

 

فلک به آبله خار دیده می‌ماند

زمین به دامن در خون کشیده می‌ماند

طراوت از ثمر آسمانیان رفته است

ترنج ماه به نار کفیده می‌ماند

زمین ساکن و خورشید آتشین جولان

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۵

 

بهشت عدن به حسن رسیده می‌ماند

بهار خلد به خطّ دمیده می‌ماند

بهوش‌تر ز حبابی، به مجلس تو چرا

حدیث شکوة ما ناشنیده می‌ماند!

حیا ز شرم تو خوی گشت و در بهار خطت

[...]

فیاض لاهیجی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

فلک به قامت پیر خمیده می ماند

جهان بدیهه تاراج دیده می ماند

نهال گر به نظر نیزه است خون آلود

به باغ سرو به تیر خزیده می ماند

کدام صید گشادست سینه را چو هدف

[...]

سیدای نسفی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۵

 

بهار عمر به صبح دمیده می‌ماند

نفس به وحشت صید رمیده می‌ماند

نسیم عیش اگر می‌وزد درین گلشن

به صیت شهپر مرغ پریده می‌ماند

به هرچه دیده گشودیم موج خون، ‌گل‌ کرد

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۶

 

ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‌ماند

ز خامه‌ها دو سه اشک چکیده می‌ماند

چمن به خاطر وحشت رسیده می‌ماند

بساط غنچه به دامان چیده می‌ماند

ثبات عیش‌ که دارد که چون پر طاووس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۷

 

نه غنچه سر به گریبان‌ کشیده می‌ماند

ز سایه سرو هم اینجا خمیده می‌ماند

زمین و زلزله‌،‌گردون و صد جنون گردش

در این دو ورطه کسی آرمیده می‌ماند

ز بلبل و گل این باغ تا دهند سراغ

[...]

بیدل دهلوی