گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵

 

مرا مِهر سیَه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

رقیب آزارها فرمود و جایِ آشتی نگذاشت

مگر آهِ سحرخیزان سویِ گردون نخواهد شد؟

مرا روزِ ازل کاری به جز رندی نفرمودند

[...]

حافظ
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰ - تتبع خواجه

 

مرا دل از خرابات مغان بیرون نخواهد شد

چه سوی خانقاهش ره نمایم چون نخواهد شد

به طوف گلشن و گل رند عاشق را کجا جویی؟

که جز با روی گلرنگ و می گلگون نخواهد شد

به صحرای جنون هر کو قدم زد چون مرا بیند

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۴

 

چو نافه تا جگرم غرق خون نخواهد شد

خیال خال تو از دل برون نخواهد شد

جفا بر اهل محبت ز گردش فلک است

فلک بطالع ما واژگون نخواهد شد

بروزگار شدم بت پرست و توبه ز عشق

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷۴

 

نصیب از نعمت بسیار دیگرگون نخواهد شد

زدریا قطره ای آب گهر افزون نخواهد شد

نباشد از فروغ مهر تابان لعل را سیری

زخون خوردن پشیمان آن لب میگون نخواهد شد

گرانجانی بود بار گران بر دل بزرگان را

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند

[...]

فیض کاشانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

مرا در سینه دل چون نافه تا پرخون نخواهد شد

نصیبم نکهتی زان طره شبگون نخواهد شد

کمال ناامیدی بین کزان نامهربان شادم

به من بی‌مهریش گر زانچه هست افزون نخواهد شد

من و از محفلش اندیشه رفتن؟ محالست این

[...]

طبیب اصفهانی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۵۵ - شور عشق

 

ز چین زلف پر چینت دلم بیرون نخواهد شد

چنینش قسمت افتاده است و، دیگرگون نخواهد شد

شنیدم بوسه ای، با نقد جانی می کنی سودا

اگر دارد حقیقت، هیچ کس مغبون نخواهد شد

نظر بر ماه کردم دوش و، دیدم مصحف رویت

[...]

ترکی شیرازی