×
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۲۶ - عشق کوش به نگارین و کشتن او
اگر من ز پاسخ به یک سو شوم
به نادانی خویش خستو شوم
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۲۶ - چرا زن گرفتم
زن کردم ای ولی نعم از برای آن
تا کدخدای گردم و مردی نکو شوم
آگه شدم که گر بمثل روی و انهم
در دست زن چو کاغذ تزویر گو شوم
لیکن نه باز گردم از شرم مردمان
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۵۹ - حکایت گفتن وامق به آن که پرسید مقصود تو از این جست و جوی چیست
بلکه از نظاره هم یکسو شوم
وز دویی آزاد گردم او شوم
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۲۱
ساقی شراب عشق ده تا از خرد یکسو شوم
مست و خرابم کن چنان کز ما برآیم هو شوم
ای شاهد مه روی ما در ده می جام فنا
تا از خمار ما و من یابم امان و او شوم
وقت است تا چون عاشقان دست از خودی کوته کنم
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱
بیردا گیلور باشیما باشدین هوشوم؟!
یار یارا سیدین ساقالور موشوم؟!