جامی
»
هفت اورنگ
»
سلامان و ابسال
»
بخش ۵۹ - حکایت گفتن وامق به آن که پرسید مقصود تو از این جست و جوی چیست
خورده دانی گفت با وامق به راز
کای ز داغ عشق عذرا در گداز
می بری عمری به سر در جست و جوی
چیست مقصودت ز جست و جو بگوی
گفت مقصود آنکه با عذرا به هم
روی خویش اندر یکی صحرا نهم
در میان بادیه گیرم وطن
بر سر یک چشمه باشم خیمه زن
دوست زانجا دور و دشمن نیز هم
جان ز خلق آسوده و تن نیز هم
گر روم هر سو دو صد فرسنگ بیش
نایدم از آدمی دیار پیش
دیده گردد مو به مو اعضای من
قبله رویم شود عذرای من
با هزاران دیده رو سویش کنم
تا ابد نظاره رویش کنم
بلکه از نظاره هم یکسو شوم
وز دویی آزاد گردم او شوم
تا دویی باقی بود دوری بود
جان اسیر داغ مهجوری بود
چون نهد عاشق به کوی وصل گام
جز یکی می در نگنجد والسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، خورده دانی در گفتگو با وامق به راز دل خود اشاره میکند و از داغ عشق عذرا میگوید. او در جستجوی هدفی است و از وامق میخواهد بداند مقصودش از این جستجو چیست. وامق پاسخ میدهد که آرزویش این است که با عذرا در کنار هم در یک صحرا زندگی کند و از زندگی در کنار او لذت ببرد. او خواستار دوری از مردم و دشمنان است تا در کنار عذرا به آرامش برسد. عاشق آرزو دارد حتی اگر مسافتها نیز زیاد باشد، همیشه چهره عذرا را در نظر داشته باشد و از این عشق لذت ببرد. او به دنبال دستیابی به یگانگی و رهایی از دوگانگی است و معتقد است که تنها با وصال عشق میتواند به آرامش و آزادی واقعی برسد.
هوش مصنوعی: در این بیت، دانی به وامق میگوید که از عشق عذرا در حال سوختن و درد کشیدن است. او به راز و حقیقت این عشق اشاره میکند که بر دلش سنگینی میکند و او را در آتش اشتیاق فرو برده است.
هوش مصنوعی: تو سالها در تلاش برای پیدا کردن چیزی هستی، حالا بفرما که هدف تو از این جست و جو چیست؟
هوش مصنوعی: گفت قصد من این است که با دختر نازنین، در یک بیابان به هم روی آورم و کنار هم باشیم.
هوش مصنوعی: من در دل بیابان، جایی را برای زندگی انتخاب میکنم، به شرطی که کنار یک چشمه، خیمه بزنم.
هوش مصنوعی: دوست از آنجا دور است و دشمن نیز، تا از آزار مردم در امان باشی و آرامش داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر به هر سمتی سفر کنم و حتی به دورترین نقاط بروم، باز هم از آدمی که در دیار خودم است، دور نمیشوم.
هوش مصنوعی: چشمم به تک تک اعضای بدنم میافتد و هنگامی که به آنها نگاه میکنم، دلم میخواهد که به سمت قبله بگردند و برایم عذری باشند.
هوش مصنوعی: میخواهم با هزاران چشم به او نگاه کنم و همیشه به چهرهاش خیره شوم.
هوش مصنوعی: میخواهم از تماشای دنیا کنار بروم و از دوگانگی رهایی یابم و یکی شوم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چیزی از دوری و جدایی باقی باشد، روح انسانی همچنان در اسارت داغ و غم این جدایی خواهد ماند.
هوش مصنوعی: وقتی عاشق به مکان وصال میرسد، تنها یک جرعه از می در او جا نمیشود و بس.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.