×
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در صفت وصل و دریافتن راز کل بهر نوع فرماید
دوا کن دردمند خود دوا کن
بجامی حاجت جانم روا کن
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۹
مهمان شماعیم نظر با ما کن
مهمانی یاران لب چون حلوا کن
میخواستی و چراغ، نی، حاجت نیست
امشب که چراغ وا کنی رو وا کن
ابن عماد » روضة المحبین » بخش ۶۰ - باز آمدن صبا از معشوق به عاشق
امید شکستگان روا کن
درد دل خستگان دوا کن
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۲۰ - در بیان آنکه انسان را قابلیت جمیع صفات متقابله هست به هر کدام که میل می کند و ورزش آن پیش می گیرد در آن به کمال می رسد
از هواهای نفس خود وا کن
هر صفت را به ضد مداوا کن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۵۲ - درآوردن زلیخا یوسف را علیه السلام به خانه هفتم و بذل کردن مجهود در نیل مقصود و گریختن یوسف و ماندن زلیخا در تحیر و تأسف
که ای خود کام کام من روا کن
به وصل خویش دردم را دوا کن
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۶۷ - آمدن زلیخابه خلوتخانه یوسف علیه السلام و به دعای وی بینایی و جمال و جوانی را یافتن
بگفتا حاجت او را روا کن
اگر دردیش هست آن را دوا کن
صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۹ - نازل شدن ملک حضور فخر کائنات
به شیعیان در الطاف و مرحمت واکن
یکان یکان همه را نزد خویش ماوا کن