گنجور

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۴

 

چنین داد پاسخ که تهمینه‌ام

تو گویی که از غم به دو نیمه‌ام

فردوسی
 

ایرانشان » کوش‌نامه » بخش ۲۲۹ - کوش دعوی خدایی می کند

 

بپرسید از وی که من خود که ام؟

در این پهن گیتی ز بهر چه ام؟

ایرانشان
 

عطار » منطق‌الطیر » فی‌وصف حاله » گفتار شبلی که پس از مردن به خواب جوانمردی آمد

 

من نمی‌دانم که من اهل چه‌ام

یا کجاام یا کدامم یا که‌ام

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سوم » بخش ۱ - المقالة الثالثه

 

من که میکائیلم اینجا برچه ام

شوق حق را عشق دین را خود که ام

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و سوم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

ای خدا گر او منم پس من چه ام

ور منست او او نگوید من که ام

عطار
 

عراقی » عشاق‌نامه » آغاز کتاب » بخش ۲ - اندر جوهر انسان

 

هر چه ادراک آن کند افهام

یا بود در تصور اوهام

عراقی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸

 

حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه‌ام

دیدن دیدار تو باشد صفا و مروه‌ام

جامه احرام من باشد تجرد از هوا

لازم درگاه تو بودن همیشه وقفه‌ام

حاجیان را گرچه باشد هدیه بد نه پیش تو

[...]

اسیری لاهیجی
 

قاآنی » مثنوی

 

خانه گر از تست من اینجا که‌ام

خفته به سرداب ز بهر چه‌ام

قاآنی