گنجور

 
اسیری لاهیجی

حج من سوی تو آمد طوف کویت کعبه‌ام

دیدن دیدار تو باشد صفا و مروه‌ام

جامه احرام من باشد تجرد از هوا

لازم درگاه تو بودن همیشه وقفه‌ام

حاجیان را گرچه باشد هدیه بد نه پیش تو

در هوایت کشتن نفس و هوا شد هدیه‌ام

رو به سوی هرکسی دارند در هر ملتی

کعبه ما کوی یار و روی او شد قبله‌ام

شد نماز و ورد من ذکر جمال روی او

دل ز یاد غیر خالی کردن آمد روزه‌ام

دیدن دیدار دلبر هست عید من

جان و دل ایثار کردن پیش جانان فطره‌ام

ای اسیری جمله عشاق جانبازان بدند

جان به عشق دلبر افشان گو که من زین زمره‌ام