گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲

 

سروِ چَمانِ من چرا میلِ چمن نمی‌کند؟

همدمِ گل نمی‌شود یادِ سَمَن نمی‌کند

دی گِلِه‌ای ز طُرِّه‌اش کردم و از سرِ فُسوس

گفت که این سیاهِ کج، گوش به من نمی‌کند

تا دلِ هرزه گَردِ من رفت به چینِ زلفِ او

[...]

حافظ
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹

 

اشک دمی جدایی از خانه تن نمی‌کند

سیل خراب می‌کند لیک وطن نمی‌کند

بار غم فراق تو بس که شکسته پیکرم

داغ به سینه‌ام کنون تکیه به من نمی‌کند

آه ز شرح حال ما بسته زبان خویش را

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۳۳

 

جان غریب ازین جهان میل وطن نمی‌کند

شد چو عقیق نامجو یاد یمن نمی‌کند

عشق مگر به جذبه‌ای از خودیم برآورد

چاره یوسف مرا دلو و رسن نمی‌کند

بی‌خبری ز پای خم برد به سیر عالمم

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۲

 

بولهوس از سبک سری حفظ سخن نمی‌کند

در قفس حبابها، باد وطن نمی‌کند

لب مگشای چون صدف تا گهر آوری به‌ کف

گوش طلب‌که‌کارگوش هیچ دهن نمی‌کند

قطره محیط می‌شود چون ز سحاب شد جدا

[...]

بیدل دهلوی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

باز چه شد که با من او هیچ سخن نمی‌کند

ور گله ازو کنم گوش به من نمی‌کند

رسم قدیم باشد این هرکه گرفت یار نو

یاد دگر ز صحبت یار کهن نمی‌کند

بی‌تو ز بس فتاده‌ام از نظر جهانیان

[...]

مشتاق اصفهانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

غنچه و سرو کار آن قد و دهن نمی کند

سرو نمی خرامد و غنچه سخن نمی کند

بیش ز من به یار نو مهر کند که از وفا

یار نو آنچه می کند یار کهن نمی کند

دعوی دوستی به من دارد و می کشد مرا

[...]

رفیق اصفهانی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰

 

جلوه به پیش قامتت سرو چمن نمی کند

وزغم سروفاخته ناله چومن نمی کند

بینداگر رخ تورا بلبل بینوا اگر

یاد ز گل نیاورد جابه چمن نمی کند

طفل سه روزه گر چشد از دو لب توشربتی

[...]

بلند اقبال