عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۵
عشق تو مرا ستد ز من باز
وافگند مرا ز جان و تن باز
تا خاص خودم گرفت کلی
مینگذارد مرا به من باز
بگرفت مرا چنان که مویی
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش بیستم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
بعاشق گفت گویم ده بمن باز
چرا ماندی چنین آخر دهن باز
عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی
که تا یک ره ببینی روی من باز
کجا بینی جز از زیر کفن باز
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۵ - سخن گفتن شیخ جنید و شیخ کبیر در کار منصور
برون از شرع میگوید سخن باز
بچشم جان نموده است این یقین باز
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۰ - جواب دادن شیخ جنید شیخ کبیر را
توچندین رازها دیدی ز من باز
بماندستی کنون مانند زن باز
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۷ - در سر صفات بعیان عین الیقین فرماید
نمیدانند شاه خود یقین باز
بماندستم درون جان و تن باز
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
منت گفتم چو راز این سخن باز
اگر یابی تو اسرار کهن باز
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
کجا یارد کس از تو دم زدن باز
مگر منصور کاو گشتهست جانباز
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۷۸ - صفت ماهتابی که پیش از مهر روشن پردهٔ ابر حیا بر رو کشیده
کنیزان راهم آمد جان به تن باز
که بد هر یک زبان بسته دهن باز
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۶
ساقی قدحی که شد در گلشن باز
کوه از گل لعل کرده پر دامن باز
در آتش نیم کشته لاله نگر
کز باد چگونه میشود روشن باز
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۰ - در توحید و مدح ائمه طاهرین علیهم السلام
افراخت علم پادشه گل به چمن باز
فردوس صفت گشت همه تل و دمن باز
بلبل به چمن شور در افکنده چون من باز
باد سحری آمده در ملک ختن باز