گنجور

حکیم نزاری » سفرنامه » بخش ۱۳ - مراجعت کردن از سفر و آمدن به وطن

 

یاد یاران دگر هم میکنم

ذکرشان تخفیف را کم میکنم

حکیم نزاری
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

هر شب از مستی به سوی خانه ره گم می‌کنم

نقد هستی وقف بر خمخانه و خم می‌کنم

هر شب از سوز درون بر حال بیماری خود

گاه می‌گریم چو شمع و گه تبسم می‌کنم

می‌کنم هر لحظه در پیش سگانت جای خویش

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

خونم از مستی طریق عقل را گم می‌کنم

می‌کشم خون صراحی روی در خم می‌کنم

با سگان کوی تو من بعد خواهم یار شد

عقل بی‌آرام پیش خود به مردم می‌کنم

بس که می‌پاشم به هرسو کوکب اشک از دو چشم

[...]

شاهدی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۳

 

کی تبسم دور از آن شیرین تکلم می‌کنم

زهر خند است این که پنداری تبسم می‌کنم

در میان اشک شادی گم شدم روز وصال

اینچنین روزی که دیدم خویش را گم می‌کنم

با من آواره مردم تا به کشتن همرهند

[...]

وحشی بافقی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۲

 

خاک دیگر بر سر مژگان بی‌غم می‌کنم

دست دل می‌گیرم و دریوزهٔ غم می‌کنم

در تن از آسودگی خونابه دل تیره شد

می‌شکافم سینه و الماس مرهم می‌کنم

بی‌غمم بی‌غم، ز من ای دردناکان الحذر

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۱۹

 

پرتو مه را قیاس از نور انجم می‌کنم

در محیط قطره سیر بحر قلزم می‌کنم

نیست از منصور کمتر جوش خون گرم من

خشت را آواره از بالای این خم می‌کنم

خنده و جان بر لبم یک بار می‌آید چو برق

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱

 

می روم هر سو سراغ دل ز مردم می کنم

طفل شوخی دارم او را هر زمان گم می کنم

خون من می ریزد و می پرسد احوال تو چیست

می زند شمشیر و می گوید ترحم می کنم

ساغر عشرت چو گل آسان نمی آید به دست

[...]

سیدای نسفی