گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

از رعد گوشها همه پر بانگ و مشعله است

وز برق چشم ها همه پر شمع و مشعله است

وز بادها که بر سر گلها همی زند

لرزنده شاخها چو زمین وقت زلزله است

وان ژاله ها به هم شده بر روی لاله ها

[...]

ادیب صابر
 

کلیم » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۶

 

از حادثه دورتر بصد مرحله است

آنکس که ستمکارتر از سلسله است

یکبار نشد خانه زنجیر خراب

با آنکه تمام عمر در زلزله است

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۷

 

گل اگر پرده نشین است چه جای گله است؟

خار این بادیه در پرده صد آبله است

هر که گردید سبکروح، نماند به زمین

بوی گل را نفس باد صبا راحله است

رشته جان سراسیمه مشتاقان است

[...]

صائب تبریزی
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۲ - مطلع دیوان

 

مذهب‌ اهل‌ رشاد این‌ سلسله‌ است‌

مابقی‌ آن راههای باطله‌ است‌

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در مکالمه‌آن حضرت‌ با سید سجاد صلوات‌ ﷲ علیهما

 

ذات‌ مطلق‌ را تعیّن‌ حوصله‌ است‌

لا بشرطی‌ لازمش‌ این‌ سلسله‌ است‌

صفی علیشاه
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۹ - انسان و جهان بزرگ

 

زمانه کز اومان سراسر گله ‌است

وز اخترش ‌در هر دلی ولوله است

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۴ - در صفت محبس تأمینات

 

دم بدم رعد و برق ولوله است

متصل در اطاق زلزله است

ملک‌الشعرا بهار