×
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۹ - اندر شرح خوب و زشت گوید
هرکه در دست این چنین دل ماند
تا ابد پای او فرو گل ماند
عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی
تهی دستم که کارم پُر خَلَل ماند
ز حیرت پای جانم در وَحَل ماند
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲
چو نقش صورتش در آب و گل ماند
دلم در بند خوبان چگل ماند
بدان میم دهان زد غنچه لافی
به صدرو پیش آن رو منفعل ماند
گل سیراب من در باغ بشکفت
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۴
کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل ماند
ور ماندهم از زندگی خویش خجل ماند
نقش من ازین خانه گل سیل فناشست
در خانه دل نقش تو ای شمع چگل ماند
با قد چو شاخ گل تو سرو به دعوی
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ شرفالدین علی
رفتی و داغ فراقت همه را بر دل ماند
پیش هر دل ز تو سد واقعهٔ مشکل ماند
آمدم گریه کنان سینه خراشیده ز درد
همچو لوحم به سر قبر تو پا در گل ماند
دولت وصل تو چون مدت گل رفت و مرا
[...]
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰۹ - رفتن لچمن در شهر بفرمودهٔ رام و دیدن او گازر را که با زن در جنگ بود و باز آمدن لچمن گفتن تمام ماجرا را
شنود و رام بر جا منفعل ماند
چه جای لچمن، از خود هم خجل ماند
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بمناسبت تاجگذاری ۱۳۳۲
صد شکر که حسرتش به دل ماند
بارش بخر و خرش به گل ماند