گنجور

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۴) حکایت وفات اسکندر رومی

 

تهی دستم که کارم پُر خَلَل ماند

ز حیرت پای جانم در وَحَل ماند

عطار
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

چو نقش صورتش در آب و گل ماند

دلم در بند خوبان چگل ماند

بدان میم دهان زد غنچه لافی

به صدرو پیش آن رو منفعل ماند

گل سیراب من در باغ بشکفت

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۴

 

کس زنده کی از هجر تو ای عهد گسل ماند

ور ماندهم از زندگی خویش خجل ماند

نقش من ازین خانه گل سیل فناشست

در خانه دل نقش تو ای شمع چگل ماند

با قد چو شاخ گل تو سرو به دعوی

[...]

اهلی شیرازی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۱

 

آتش از شوق داغ بر دل ماند

آب از گریه پای در گل ماند

هلالی جغتایی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ شرف‌الدین علی

 

رفتی و داغ فراقت همه را بر دل ماند

پیش هر دل ز تو سد واقعهٔ مشکل ماند

آمدم گریه کنان سینه خراشیده ز درد

همچو لوحم به سر قبر تو پا در گل ماند

دولت وصل تو چون مدت گل رفت و مرا

[...]

وحشی بافقی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بمناسبت تاجگذاری ۱۳۳۲

 

صد شکر که حسرتش به دل ماند

بارش بخر و خرش به گل ماند

ادیب الممالک