بخش ۱۰۹ - رفتن لچمن در شهر بفرمودهٔ رام و دیدن او گازر را که با زن در جنگ بود و باز آمدن لچمن گفتن تمام ماجرا را
قضا را گازری با عقل و فرهنگ
در آن شب با زن خود بود در جنگ
صفا دل گا زری پاکیزه دامن
که شب را شسته کردی روز روشن
سیه نامه به دستش گر گذشتی
چنان شستی که کاغذ تر نگشتی
به علم شست و شو زانگونه آگاه
که بز دودی کلف از عارض ماه
ز جامه داغ می بردی کماهی
چو ایمان ازدل کافر سیاهی
ز داغ طعنه شسته کسوت ننگ
سر خذلان زده چون جامه بر سنگ
ز آلایش به هفتاد آب دریا
سه باره رخت ناموسش م طرا
زن آن مرد بوده چون پری پاک
به عصمت دامنش از هر تری پاک
شبی شد گفت و گو بین زن و شوی
در آن آزرده دل گشت آن بلاجوی
برون از خانه نزدیک پدر شد
به غم آن شب برو آنجا بسر شد
پدر بهر دوای جان پرورد
سحر دستش گرفت و بازش آورد
سپارش کرد دختر را به داماد
به شفقت چون پسر را پند می داد
که بی موجب مفرما کینه را کار
دل بیچاره را زین پس میازار
ولی داماد بی غیرت بر آشفت
جواب راستی با دخترش گفت
زن آن بهتر که بنشیند کر و کور
به کنج خانه همچون م رده در گور
زنی کز آستان بیرون نهد پای
بباید دف ن کردن زنده بر جای
چو از خانه برون رفتی شبانگاه
سیه روی چو شب با عارض ماه
چو بالین پدر کردی بهانه
چه دانم خود کجا خفتی شبانه؟
چو بنهادی ز خانه پای بیرون
ترا در خانهام جا نیست اکنون
برو هر جا که می خواهی به عالم
شوی کشته اگر دیگر زنی دم
برو تا مانَ دی ناموس نامم
نیم بی غیرت و رسوا چو رامم
که آن بی غیرت و نادان دگر بار
دوان از خانه بر دیو نگونسار
به خانه برد زن را بعد ششماه
به وی بنشست باری حسب دلخواه
چرا بی غیرتی را کار فرمود
نه آخر در جهان قحط زنان بود
چو لچمن گوش کرد آن حرف غیرت
به گوش رام گفت آن را ز حیرت
شنود و رام بر جا منفعل ماند
چه جای لچمن، از خود هم خجل ماند
شکسته بر دلش صد دشنهٔ تیز
نه دل دادش ولی بر تیغ خونریز
به لچمن گفت و برخایید ا نگشت
که نتوانستن از تیغ جفا کشت
که عاشق گرچه با جانان ستیزد
کجا آن زهره تا خونش بریزد
که معشوق ارچه باشد ر ند فاسق
به خون او نجنبد دست عاشق
ببر اندر بیابانش ازینجا
رها کن در دد و دامش به صحرا
غزال مشک را کن طعمهٔ شیر
که از دیدار او گشتم به جان سیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان جدال روحی و عاطفی مردی با همسرش میپردازد. مردی با احساس عدم اطمینان و حسادت نسبت به همسرش که پاکدامن و با فضیلت است، دچار بحران روحی میشود. او در انتقاد از بیوفایی و عدم غیرت خود مینویسد و میگوید که همسرش چنان زنی است که باید در خانه بماند و در معرض خطرات قرار نگیرد.
در ادامه، پدر همسرش به مرد نصیحت میکند که نباید به خاطر بیاساسی کینهتوین شود و دل همسرش را آزرده کند. اما مرد به خاطر غیرت و حسادت خود از همسرش دور میشود و او را ترک میکند.
در نهایت، مرد با عدم توانایی در کنترل احساسات خود، به خودآزاری میپردازد و از رفتار خود پشیمان میشود، در حالی که همسرش همچنان بیگناه و بیخطاست. روایت درسی درباره اهمیت غیرت، عشق و ارتباط معقول در زندگی زناشویی ارائه میدهد.
هوش مصنوعی: در آن شب، یک مرد با عقل و فرهنگ به همراه همسرش درگیر مشکلات و تنشهایی بود.
هوش مصنوعی: دل آرام و زیبا از خلوص و پاکی مایه میگیرد، مانند دامنِ پاک که شب را شسته و نور روز را به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: اگر به دستش نامهای سیاه و ناخوشایند برسی، چنان آن را پاک میکنی که اگرچه کاغذ تر شده باشد، ردی از آن باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: به گونهای مهارت پیدا کن که علم و دانش تو مانند زیبایی و درخشش ماه در میان ابرها باشد.
هوش مصنوعی: از لباس آتشین میبردی مانند ماهی که ایمان از دل کافر مانند سیاهی است.
هوش مصنوعی: از شدت ناراحتی و زخمهایی که از طعنهها بر دل دارد، مانند کسی است که لباس ننگین خود را به سنگ میکوبد و از خجلت آن احساس شرمندگی میکند.
هوش مصنوعی: با پاک شدن از آلودگیها به وسیلهی هفتاد دریا همچنان سه بار باید لباس حرمت و غیرت خود را شست.
هوش مصنوعی: زن آن مرد مانند پریای معصوم و پاک است که دامنش از هر آلودگی و ناپاکی به دور است.
هوش مصنوعی: شبی، زن و شوهر با هم صحبت کردند و در این گفتگو، دل شوهر به خاطر مشکلاتی که داشت، آزرده و ناراحت شد.
هوش مصنوعی: در حالی که به خانه نزدیک میشد، به خاطر اندوه آن شب، تصمیم گرفت که در آنجا بماند.
هوش مصنوعی: پدر به خاطر سلامتی فرزندش زحمات زیادی کشیده و در لحظهای که فرزندش به خطر میافتد، او را نجات میدهد و دوباره به دامان خود برمیگرداند.
هوش مصنوعی: دختر را به داماد سپرد و به او مانند پسری نصیحت کرد و برایش دلسوزی نشان داد.
هوش مصنوعی: بیدلیل کینهتوزی نکن، دل زخمخوردهام را از این پس آزردن نکن.
هوش مصنوعی: داماد بی غیرت عصبانی شد و در پاسخ به حقیقت، سخنی را با دخترش مطرح کرد.
هوش مصنوعی: بهتر است زن در گوشهای از خانه ساكت و خاموش بماند، مانند مردهای که در گور خوابیده است.
هوش مصنوعی: زنی که از در خانه بیرون میآید و پا به زمین میگذارد، باید برای پاداش این جسارت، از شادی و سرور زندگی لذت ببرد و در لحظه زنده و شاداب بماند.
هوش مصنوعی: وقتی که در شب تاریک از خانه بیرون رفتی، چهرهات مانند شب سیاه و صورتت همانند ماه درخشان است.
هوش مصنوعی: وقتی که بهانهجویی برای پدر را شروع کردی، نمیدانم خودت کجا شب را به خواب رفتهای؟
هوش مصنوعی: وقتی که پای خود را از خانه بیرون گذاشتی، دیگر جایی در خانهام برای تو نیست.
هوش مصنوعی: هر جا که میخواهی برو و به هر هدفی که میخواهی برسی، اما اگر دیگر کسی را به قتل برسانی، تو را زندانی خواهند کرد.
هوش مصنوعی: برو، تا نامم در آبرومندی باقی بماند و در عفت و غیرت رسوا نشوم، مثل رامهای بیخیال.
هوش مصنوعی: آن نادان و بیغیرت دوباره از خانه به سوی شیطان بدبخت میدوید.
هوش مصنوعی: بعد از شش ماه، زن را به خانه برد و کمی بعد با او نشست تا هر آنچه که دلش میخواست، اتفاق بیفتد.
هوش مصنوعی: چرا به بیغیرتی کار میکنی، در حالی که در این دنیا کمبود زن وجود نداشت؟
هوش مصنوعی: وقتی شترگاوپلنگ به صحبتهای غیرت گوش داد، متوجه شد که حیوان رام در حیرت است و پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: او شنید و در جای خود ایستاد و متاثر شد، چه جایی برای تجمل و خودنمایی باقی نماند. از خود نیز شرمنده و خجالتزده ماند.
هوش مصنوعی: دلش پر از درد و رنج است و به خاطر این درد، مانند کسی که با تیغهای تیز و برنده را در خود حس میکند، عواطفش خنثی و بیتوجه شده و نمیتواند حتی برای خود احساساتی از قبیل ترس یا غم را تجربه کند. در واقع، او با وجود جراحات عمیق روحی، دیگر قادر به احساساتی چون عشق یا دلگیری نیست.
هوش مصنوعی: به دوستش میگوید که به خاطر ظلم و آسیبهایی که میبیند، دیگر نتوانسته است تحمل کند و از درد و رنجی که احساس میکند، به ستوه آمده است.
هوش مصنوعی: عاشق، حتی اگر با معشوق خود درگیری داشته باشد، نمیتواند به این راحتی احساساتش را نادیده بگیرد. او به حدی در عشق غرق شده که نمیتواند به آسانی خود را از این وضعیت جدا کند.
هوش مصنوعی: معشوق هرچقدر هم که فردی سنگدل و بیرحم باشد، دست عاشق به خون او آلوده نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ببر را در بیابان رها کن تا در میان جانوران و حیوانات وحشی زندگی کند.
هوش مصنوعی: غزال به دام شیر بیفتد تا اینکه به خاطر دیدن او، جانم سیر شود و از زندگی سیراب شوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.