حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۱
مرا تا جان و دل باشد به جای جان و دل باشی
وگر این هر دو می خواهی ببر از ما بحل باشی
اگر با ما نپردازی و با یار دگر سازی
همان نامهربان باشی همان پیمان گسل باشی
بیا یارا مشو در عهده یعهدی چنان نازک
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۶
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گُل بدمد باز و تو در گِل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
[...]
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۹۶ - در بیان آنکه حکم لعنت مخصوص به تالیان قرآن نیست بلکه هر عملی ناشی از عجب و ریا و سایر محبطات عمل می شود از این قبیل است
لیک با این همه خجل باشی
فعل ناکرده منفعل باشی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۲۴
چند در فکر سرا و غم منزل باشی؟
گذرد قافله عمر و تو غافل باشی
در سرانجام سفر باش و سبک کن خود را
تو نه آن دانه شوخی که درین گل باشی
کعبه در گام نخستین کند استقبالت
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸
زین چه خوشتر که درین معرکه بسمل باشی
نه که حسرتکش یک زخم ز قاتل باشی
از ره دیر و حرم روی به دل کن تا چند
به غلط ره روی و طالب منزل باشی
من که در کشتی طوفانیم از شورش بحر
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۰
از تو من غافلم از من نه تو غافل باشی
که ز دیر و حرمت جویم و دردل باشی
سیل تا بحر رود راست به هرجا خیزد
نشود گم رهش آن را که تو منزل باشی
به تو دارند گذر عاقبت از تن جانها
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۲ - جامی جامی
گر در دل تو گل گذرد گل باشی
ور بلبل بی قرار بلبل باشی
تو جزوی و حق کل است و گر روزی چند
اندیشهٔ کل پیشه کنی کل باشی
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۲ - جامی جامی
گر در دل تو گل گذرد گل باشی
ور بلبل بی قرار بلبل باشی
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » رباعیات » شمارهٔ ۴۷
تا چند بیاد گل و سنبل باشی
آن به که خراب از قدح مل باشی
چندان بخور از باده گلرنگ که خود
صد بار شگفته رخ تر از گل باشی