گنجور

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

مرا خود ز گیتی گه رفتن است

نه هنگام تندی و آشفتن است

فردوسی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۷ - در شرف این نامه بر دیگر نامه‌ها

 

سخن گفتنِ بکر جان سفتن است

نه هر کس سزای سخن گفتن است

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳۵ - داستان میوه فروش و روباه

 

خیز نظامی نَه گَهِ خفتن است

وقتِ به تَرکِ همگی گفتن است

نظامی
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳ - در ذات و صفات

 

عقل چه بود پر فضولی گفتن است

در ناسفته بدانش سفتن است

عطار
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز

 

گفت یار بد بلا آشفتن است

چونک او آمد طریقم خفتن است

مولانا
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹

 

گنجیست معرفت که طلسمش نهفتن است

راهش غبار شرکت ز ادراک رفتن است

گر بحر معرفت بکف آید بکش سخن

کان موسم جواهر اسرار شفتن است

خشگی اگر دوچار شود خشک شو مگو

[...]

فیض کاشانی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۳۳ - در پندو اندرز

 

دهم چند پندت ز منگفتن است

ز من گفتن است از تو بشنفتن است

بلند اقبال
 

صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۳- سوره آل عمران » ۵۸- آیه ۲۰۰

 

رستگاری ترک هستی گفتن است

راز حق دانستن و بنهفتن است

صفی علیشاه