مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۳
گفتم مکن ایروت حسن خوت حسن
من دزد نیم مبند دستم بر سن
گفتا که کجائی تو هنوز ای همه فن
حقا که چنان شوی که کبرت ستسن
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۶ - باز آمدن آن شاعر بعد چند سال به امید همان صله و هزار دینار فرمودن بر قاعدهٔ خویش و گفتن وزیر نو هم حسن نام شاه را کی این سخت بسیارست و ما را خرجهاست و خزینه خالیست و من او را بده یک آن خشنود کنم
این حسن کز ریش زشت این حسن
میتوان بافید ای جان صد رسن
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۸ - نشستن دیو بر مقام سلیمان علیهالسلام و تشبه کردن او به کارهای سلیمان علیهالسلام و فرق ظاهر میان هر دو سلیمان و دیو خویشتن را سلیمان بن داود نام کردن
او چو بیداریست این همچون وسن
همچنانک آن حسن با این حسن
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۳ - حکایت هم در جواب جبری و اثبات اختیار و صحت امر و نهی و بیان آنک عذر جبری در هیچ ملتی و در هیچ دینی مقبول نیست و موجب خلاص نیست از سزای آن کار کی کرده است چنانک خلاص نیافت ابلیس جبری بدان کی گفت بما اغویتنی والقلیل یدل علی الکثیر
گفت ای ایبک بیاور آن رسن
تا بگویم من جواب بوالحسن
قاسم انوار » دیوان اشعار » ملمعات » ملمعات ترکی » شماره ۲: بیا، ای ساقی جانها، بیار آن باده در گلشن
بیا، ای ساقی جانها، بیار آن باده در گلشن
به غایت خوشدلم کان یار میپرسد که: سن کیم سن؟
به جانان گفتم: ای دلبر، خرابم از غمت یکسر
ولی میخوانم این از بر: بو سوز نی سین ایشماس سن
زهی الطاف بیپایان، که مییابد دلم پنهان
[...]
شیخ بهایی » نان و حلوا » بخش ۴ - فِی التَّأَسُّفِ وَ النّدامَةِ عَلیٰ صَرْفِ الْعُمرِ فیما لایَنْفَعُ فِی الْقِیامَةِ وَ تأْویلِ قَولِ النَّبیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: «سُؤْرُ الْمُؤْمِنِ شِفاءٌ»
کُلُّ مَنْ لَمْ یَعْشقِ الْوَجْهَ الْحَسَن
قَرِّبِ الْجُلَّ اِلَیْهِ وَ الرَّسَن
شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم
کل من لم یعشق الوجه الحسن
قرب الرحل الیه و الرسن
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۵- سوره مائده » ۷- آیات ۳۳ تا ۳۷
هر صفات نیک را دانی حسن
برخلافش لیک می بافی رسن
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲
شبی در روستا مهمان خود خواند
مرا در خانه پیری طاعن السن
همی گفت ای دریغ از هوش این خلق
که نشناسد مذنب را ز محسن
گرانی زان فتاد اندر ورامین
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر
میان قریهٔ «دهناد» و «سنسن»
قصیل طاقتم را پاک زد سن