گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۰۳

 

گفتم مکن ایروت حسن خوت حسن

من دزد نیم مبند دستم بر سن

گفتا که کجائی تو هنوز ای همه فن

حقا که چنان شوی که کبرت ستسن

مولانا
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » ملمعات » ملمعات ترکی » شماره ۲: بیا، ای ساقی جان‌ها، بیار آن باده در گلشن

 

بیا، ای ساقی جان‌ها، بیار آن باده در گلشن

به غایت خوشدلم کان یار می‌پرسد که: سن کیم سن؟

به جانان گفتم: ای دلبر، خرابم از غمت یکسر

ولی می‌خوانم این از بر: بو سوز نی سین ایشماس سن

زهی الطاف بی‌پایان، که می‌یابد دلم پنهان

[...]

قاسم انوار
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت دوم

 

کل من لم یعشق الوجه الحسن

قرب الرحل الیه و الرسن

شیخ بهایی
 

صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۵- سوره مائده » ۷- آیات ۳۳ تا ۳۷

 

هر صفات نیک را دانی حسن

برخلافش لیک می بافی رسن

صفی علیشاه
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۲

 

شبی در روستا مهمان خود خواند

مرا در خانه پیری طاعن السن

همی گفت ای دریغ از هوش این خلق

که نشناسد مذنب را ز محسن

گرانی زان فتاد اندر ورامین

[...]

ادیب الممالک
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱۱

 

الهی می زد آواز ترا سن

که دیگر کس نمی‌دیدت سر سن

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - از تهران تا قمصر

 

میان قریهٔ «‌دهناد» و «‌سن‌سن‌»

قصیل طاقتم را پاک زد سن

ملک‌الشعرا بهار