گنجور

 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۵۱۴
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

همان رنگ خورشید دارد درست

سپهرش بزر آب گویی بشست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

لگامش بسر بر زد و برنشست

بران تیز شمشیر بنهاد دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

بزد بر سر دیو چون پیل مست

سر و مغزش از گرز او گشت پست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

تگ روزگار از درازی که هست

همی بگذراند سخنها ز دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو

 

چو ببرید رستم سر دیو پست

بران بارهٔ پیل پیکر نشست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱

 

کند برگ پژمرده و بیخ سست

سرش سوی پستی گراید نخست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود

 

گشاده زبان و دل و پاک دست

پرستندهٔ شاه یزدان پرست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود

 

چو پنج از سر سال شستم نشست

من اندر نشیب و سرم سوی پست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود

 

هر آنگه که سال اندر آمد به شست

بباید کشیدن ز بیشیت دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود

 

اگر دام ماهی بدی سال شست

خردمند از او یافتی راه جست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۲

 

چو شب تیره شد با سپه برنشست

همی رفت جوشان و گرزی به دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۳

 

ازیشان کسی نیست یزدان پرست

یکی هم ندارند با شاه دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۷

 

کتایون بشد با پرستار شست

یکی دسته گل هر یکی را به دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۰

 

بگفت این و بر بارگی برنشست

خروشان و جوشان و تیغی به‌دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۰

 

چو قیصر بدید آن تن پیل مست

ز شادی بسی دست بر زد به‌دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۲

 

به زهر و به خون کوه یکسر بشست

همی ریخت زو زهر تا گشت سست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۲

 

بکند از دهانش دو دندان نخست

پس آنگه بیامد سر و تن بشست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۲

 

پر از آب رخ بارگی برنشست

همان خنجر آب داده به دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۳

 

وگرنه فرخ‌زاد چون پیل مست

بیاید کند کشورت را چو دست

۱ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۳

 

اگر هدیه خواهی ورا گنج هست

مسای از پی چیز با رنج دست

۱ بیت
فردوسی
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۵۱۴
 
تعداد کل نتایج: ۱۰۲۶۲