فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو
همان رنگ خورشید دارد درست
سپهرش بزر آب گویی بشست
فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو
لگامش بسر بر زد و برنشست
بران تیز شمشیر بنهاد دست
فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو
بزد بر سر دیو چون پیل مست
سر و مغزش از گرز او گشت پست
فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو
تگ روزگار از درازی که هست
همی بگذراند سخنها ز دست
فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو
چو ببرید رستم سر دیو پست
بران بارهٔ پیل پیکر نشست
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود
گشاده زبان و دل و پاک دست
پرستندهٔ شاه یزدان پرست
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود
چو پنج از سر سال شستم نشست
من اندر نشیب و سرم سوی پست
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود
هر آنگه که سال اندر آمد به شست
بباید کشیدن ز بیشیت دست
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۱ - اندر ستایش سلطان محمود
اگر دام ماهی بدی سال شست
خردمند از او یافتی راه جست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۲
چو شب تیره شد با سپه برنشست
همی رفت جوشان و گرزی به دست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۷
کتایون بشد با پرستار شست
یکی دسته گل هر یکی را به دست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۰
بگفت این و بر بارگی برنشست
خروشان و جوشان و تیغی بهدست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۰
چو قیصر بدید آن تن پیل مست
ز شادی بسی دست بر زد بهدست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۲
به زهر و به خون کوه یکسر بشست
همی ریخت زو زهر تا گشت سست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۲
بکند از دهانش دو دندان نخست
پس آنگه بیامد سر و تن بشست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۳
وگرنه فرخزاد چون پیل مست
بیاید کند کشورت را چو دست
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی لهراسپ » بخش ۱۳
اگر هدیه خواهی ورا گنج هست
مسای از پی چیز با رنج دست