×
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷
این دلبران که میکشدم چشم مستشان
کس را خبر نشد که، چه دیدم ز دستشان؟
بر ما در بلا و غم و غصه بر گشاد
آن کس که نقش زلف و لب و چهره بستشان
در خون کنند چون بنماییم حال دل
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳
در تابم از دو هندوی آتش پرستشان
کز دست رفت دنیی و دینم ز دستشان
از مشک سوده سلسله بر مه نهاده اند
زانرو که آفتاب بُود زیردستشان
بر طرف آفتاب چه در خور فتاده است
[...]
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۵۱ - تتمه حدیث روز عید و حضرات حسنین
در عنانند و عنان در دستشان
وان عنان همواره در کف هستشان
ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۴۴ - رجوع به باقی داستان حضرت خلیل الرحمن
قبله ی جان ابروی پیوستشان
آهوی چین چشمهای مستشان
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۰ - در تهنیت عید صیام و تبریک مقرب الخاقان حسینقلی خان سعدالملک
نگارکان دزد هوش به نرگس مستشان
ز جعد عنبرفروش سرها پابستشان
تیر ستم بر قلوب جهنده از شستشان
مغبچگان جفت جفت به دست همدستشان
صفی علیشاه » تفسیر منظوم قرآن کریم » ۲- سوره بقره » ۳۷- آیات ۷۸ تا ۸۲
وای آنانکه نویسد دستشان
تا کند بر دوزخی پیوستشان
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۲ - اردو کشی داریوش به هندوستان
درفش درخشان بدی دستشان
جهانی همی بود در شستشان
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
همی مجمر عود بر دستشان
که عطرش همی کرده بد مستشان