نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
خلاف آن شد که با من در نگیرد
گُل آرد بید، لیکن بَر نگیرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۷ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
دلت گر مرغ باشد، پر نگیرد
دمت گر صبح باشد، در نگیرد
عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی
چه گویم با تو چون می درنگیرد
فغان زین دل که دل میبرنگیرد
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
مگر بیماریش از سر نگیرد
طبیب از درد او دل برنگیرد
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۷
سماع صوفیان می درنگیرد
که آتش هیزمی را تر نگیرد
یقین میدانک جسمانیست آفت
مکوپ این دست تا پا برنگیرد
بیابد خلوت عشرت مسیحا
[...]
ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳
اگر دلبر ز ما دل برنگیرد
دل من غیر او دلبر نگیرد
اگر زر در میان نبود کمر را
میان دوست را دربر نگیرد
صبا دم میدهد گل را ولیکن
[...]
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۷ - گوی باختن خسرو و شیرین بار دوم و مجلس داشتن
به عالم فتنه ای تا در نگیرد
کسی کامی ز عالم بر نگیرد
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۱ - گفتار اندر گفت و شنید غلامان شیرین با فرهاد و بردن او را به نزد شیرین مه جبین
ولی این ناز هر جا درنگیرد
بود کس کش به کاهی بر نگیرد
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱۷
من آن غبارم که حکم نقشم به هیچ آیینه درنگیرد
اگر سراپا سحر برآیم شکست رنگم به بر نگیرد
نشد ز سازم به هیچ عنوان چو نی خروش دگر پرافشان
جز این که یارب در این نیستان پر نوایم شکر نگیرد
به این گرانی که دارد امروز ز رخت چندین خیال دوشم
[...]