عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقاله الخامسه
ترا چون نیست نقدی درخور دوست
که آن را رونقی باشد بر دوست
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱
ای که جانم به فدایِ قد خوش منظرِ دوست
کاش صد جان دگر داشتمی در خور دوست
روزها میگذرد تا خبرش نشنیدم
چون کنم، با که بگویم که فرستم برِ دوست
دشمن اربا من ازین روی ترش خواهد داشت
[...]
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱
صبا اگر گذری اُفتَدَت به کشور دوست
بیار نَفحِهای از گیسوی مُعَنبَر دوست
به جانِ او که به شکرانه جان برافشانم
اگر به سویِ من آری پیامی از برِ دوست
و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱
عاشق آن نیست که شد محرم و همدم بر دوست
عاشق آنست که محروم بود از در دوست
گر فلک هر دو جهان در نظرم عرض کند
در دلم نقش نبندد بجز از پیکر دوست
برو ایخواجه مگو از سر یوسف بگذر
[...]
نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۴ - صفت شب و سبب آغاز این خجسته داستان
بهاراندودچون بام بر دوست
گلاب آلوده همچون بستر دوست
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار سوی محبان پیامی از در دوست
وگر چنان که در آن حضرتت نباشد یار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
غبار درگه او توتیای دیده کنیم
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست
بیار سوی محبان پیامی از در دوست
وگر چنان که در آن حضرتت نباشد یار
برای دیده بیاور غباری از در دوست
غبار درگه او توتیای دیده کنیم
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۹
سحرگاهان که بگشاده در دوست
تمنا برد ما را تا بر دوست
درآن تاریک شب دیدیم روشن
ز نور حق همه پا و سر دوست
تجلی زار شد طور دل ما
[...]
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۵۴ - تو هم آن می بگیر از ساغر دوست
تو هم آن می بگیر از ساغر دوست
که باشی تا ابد اندر بر دوست
سجودی نیست ای عبدالعزیز این
بروبم از مژه خاک در دوست