سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲ - اندر بدایت پادشاهی بهرامشاه
از پی رتبت قبول و ردش
در برو بر درند نیک و بدش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۳ - دیدن بهرام صورت هفت پیکر را در خورنق
گرچه آن کارنامه راه زدش
شادمانی شد از یکی به صدش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
گر یکی پیغلط شدی ز صدش
اوفتادی سرش ز کالبدش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
چارهسازان به چارههای خودش
دور کردند از خیال بدش
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان
آنچه کوتاهجامه شد جسدش
کردم از نظم خود دراز قدش
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۷
الحذر از عشق حذر هر کی نشانی بودش
گر بستیزد برود عشق تو برهم زندش
از دل و جان برکندش لولی و منبل کندش
سیل درآید چو گیا هر طرفی میبردش
اوست یقین رهزن تو خون تو در گردن تو
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۳
بر ملک نیست نهان حال دل و نیک و بدش
نفس اگر سر بکشد گوش کشان میکشدش
جان دل اصل دل و اصل دلت فصل دلست
وگرش او ندهد جان ز کی باشد مددش
دل ز دردش چه خوشیها و طربها دارد
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۸ - گردانیدن عمر رضی الله عنه نظر او را از مقام گریه کی هستیست به مقام استغراق
غرقهای نه که خلاصی باشدش
یا به جز دریا کسی بشناسدش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۶ - نصیحت کردن مرد مر زن را کی در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن در فقر و فقیران به خیال و گمان بینوایی خویشتن
آنک زلف جعد و رعنا باشدش
چون کلاهش رفت خوشتر آیدش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۴ - در معنی آنک مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان
آنک زیرک تر، به بو بشناسدش
و آن دگر چون بر لب و دندان زدش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۹ - رنجانیدن امیری خفتهای را کی مار در دهانش رفته بود
نه از پی سود و زیان میجویدش
لیک تا گرگش ندرد یا ددش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۲ - گفتن شیخ ابویزید را کی کعبه منم گرد من طوافی میکن
هر که کارد قصد گندم باشدش
کاه خود اندر تبع میآیدش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۶ - فوت شدن دزد به آواز دادن آن شخص صاحبخانه را که نزدیک آمده بود که دزد را دریابد و بگیرد
اندر آن حمله که نزدیک آمدش
تا بدو اندر جهد در یابدش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۸ - اقتدا کردن قوم از پس دقوقی
قوت پا ایستادن نبودش
که خطاب هیبتی بر جان زدش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۷۹ - پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی
تا به گاه مرگ حصنی باشدش
که نیابد خصم راه مقصدش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۱ - ملامت کردن اهل مسجد مهمان عاشق را از شب خفتن در آنجا و تهدید کردن مرورا
هر که آن مسجد شبی مسکن شدش
نیمشب مرگ هلاهل آمدش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۳ - عشق جالینوس برین حیات دنیا بود کی هنر او همینجا بکار میآید هنری نورزیده است کی در آن بازار بکار آید آنجا خود را به عوام یکسان میبیند
میگریزد از گوا و مقصدش
کان گوا سوی قضا میخواندش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۳ - مثل قانع شدن آدمی به دنیا و حرص او در طلب دنیا و غفلت او از دولت روحانیان کی ابنای جنس ویاند و نعرهزنان کی یا لَیْتَ قَوْمي یَعْلَمونَ
دوزخ آن خشمست خصمی بایدش
تا زید ور نی رحیمی بکشدش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۴۴ - بقیهٔ عمارت کردن سلیمان علیهالسلام مسجد اقصی را به تعلیم و وحی خدا جهت حکمتهایی کی او داند و معاونت ملایکه و دیو و پری و آدمی آشکارا
چون ز کودک رفت آن حرص بدش
بر دگر اطفال خنده آیدش