گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۳۲

 

بدان گیتی افتاد نیک و بدش

همانا که نیک است با ایزدش

فردوسی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۳ - دیدن بهرام صورت هفت پیکر را در خورنق

 

گرچه آن کارنامه راه زدش

شادمانی شد از یکی به صد‌ش

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان

 

آنچه کوتاه‌جامه شد جسدش

کردم از نظم خود دراز قدش

نظامی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱۷

 

الحذر از عشق حذر هر کی نشانی بودش

گر بستیزد برود عشق تو برهم زندش

از دل و جان برکندش لولی و منبل کندش

سیل درآید چو گیا هر طرفی می‌بردش

اوست یقین رهزن تو خون تو در گردن تو

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵۳

 

بر ملک نیست نهان حال دل و نیک و بدش

نفس اگر سر بکشد گوش کشان می‌کشدش

جان دل اصل دل و اصل دلت فصل دلست

وگرش او ندهد جان ز کی باشد مددش

دل ز دردش چه خوشی‌ها و طرب‌ها دارد

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۹۸ - اقتدا کردن قوم از پس دقوقی

 

قوت پا ایستادن نبودش

که خطاب هیبتی بر جان زدش

مولانا
 
 
۱
۲
۳
۴