گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و یكم: در كار با حق گذاشتن و همه از او دیدن » شمارهٔ ۲۸

 

آنها که به علم و عقل در پیشانند

کی فعل تو و من ازتو و من دانند

ای دل نه به دستِ منِ عاجز چیزی است

من میگردم چنانکه میگردانند

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۰ - در سلوک و وصول فرماید

 

فنا باقیست مردان جمله دانند

که جز عین بقا آن را ندانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۸ - در حق بینی و آداب بجای آوردن فرماید

 

همه در راه قدر خود ندانند

ولی چندی در اینجا باز دانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را

 

همه از من بود کایشان بدانند

حقیقت مر بدی از حق ندانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را

 

مرا او داندو دیگر ندانند

که این بیچارگان رهبر چه دانند

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الاول - فی الطامات » شمارهٔ ۱۴

 

اسرار خرابات کسانی دانند

خود را زوجود خویش بیرون دانند

بر صدر خرابات نشیند هشیار

پر کرده شراب وصل می گردانند

اوحدالدین کرمانی
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب دوم » فصل اول » بخش ۸ - حکایت

 

شعر در عالمی که مردانند

بازی کودکان همی دانند

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۲ - عین الیقین

 

مردن و زیستن چو ضدّانند

روح را نیست عاقلان دانند

شیخ محمود شبستری
 

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۰

 

ظاهر و باطن ار چه ضد انند

عارفان هر دو را یکی دانند

این دو اسم اند و ذات هر دو یکی

به صفت آن یک دو گردانند

شاه نعمت‌الله ولی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۲ - مولانای رومی فرماید

 

نگارا مردگان از جان چه دانند

کلاغان قدر تابستان چه دانند

نیفتد جمله با احوال پرده

که سلطانان غم دربان چه دانند

بصوف زاغکی کم زروسی

[...]

نظام قاری
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

آنانکه نه از خیل خردمندانند

نیک و بد خویش را ز گردون دانند

از چرخ مکن شکوه که هرگردنده

گردد بهمان روش که میگردانند

مشتاق اصفهانی