ملک طغرل که دارای وجود است

سپهر دولت و دریای جود است

خداوندی که خلاق‌الوجود است

وجودش تا ابد فیاض جود است

تو را تا بود تو اندر وجود است

تنت فارق چو شیطان از سجود است

مصباح زجاجۀ وجود است

مفتاح خزینه‌های جود است

عشق مفتاح مخزن جود است

هر چه بینی به عشق موجود است

هر آن کو عارف سر وجود است

مر او را هر چه بینی در سجود است

مانگوییم که موجود حقیقی ماییم

کز میان همه اعداد یکی موجود است

تا نگوییم چرا سجدهٔ آدم کردند

پرده‌ای بیش نبود آدم و حق مسجود است

در راه تو هر که با وجود است

مشغول پرستش و سجود است

عبارت هاء ز ذات شاه جود است

وی از حیث ظهور است و وجود است

«الست ربکم» حکم وجود است

دگر «قالوابلی» ارسال جود است

چو ذات حقتعالی خود وجود است

هم از حیث وجودش صرف جود است