×
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۷) حکایت شیخ بایزید و آن قلّاش که او را حدّ میزدند
چنان زان رند شیخ دین عجب ماند
که در آن جایگه تا وقتِ شب ماند
۱ بیت
عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهانافروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز بهطبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز
ز حال خود خجل گشت و عجب ماند
چو کشت تشنه زان غم خشک لب ماند
۱ بیت
عطار » خسرونامه » بخش ۵۲ - از سر گرفتن قصّه
چو ابری میگریست و در عجب ماند
که در دریا، چو دریا خشک لب ماند
۱ بیت
عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل
چنان کافور از آن قصّه عجب ماند
که چون مشک از گل تر خشک لب ماند
۱ بیت
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۷ - قصّه منصور و عیان او بهر نوع فرماید
بیمرد آتش و آنگه بماند
ز بعدِ اَنْت خاکستر بماند
۱ بیت
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
ای بسا زینت که بی زینت بماند
تا چو اینجا رفت اینجا گه بماند
۱ بیت
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۳
رسم خونریز در آن خوی جفاساز بماند
این کله بر سر آن ترک سرانداز بماند
گفتمی نام تو و زیستمی هر دم پیش
که ز لب کم نشود کام تو و گاز بماند
گه رود جان و گهی باز بیاید در تن
[...]
۷ بیت
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۴۵ - السفر
هر آن کف دید خوار و بیادب ماند
لب دریای رحمت تشنه لب ماند
۱ بیت