هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱
بدین هوس که: دمی سر نهم بپای قدح
هزار بار فزون خوانده ام دعای قدح
منم، که وقف خرابات کرده ام سر و زر
زر از برای شراب و سر از برای قدح
بزیر خون من و خون بها شراب بیار
[...]
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱
خوش آن دمی که لبم گردد آشنای قدح
به پای خم سر خود را نهم به جای قدح
بنوش می که سری در جهان نمی بینم
که چون حباب بود خالی از هوای قدح
به غیر حرف می از می کشان چه می خواهی
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۹۱
قسم به خط لب ساقی و دعای قدح
که آب خضر نیرزد به رونمای قدح
گذشت عید بهار و ز تنگدستیها
رخی به رنگ نداریم از حنای قدح
هلال گوشه ابرو نمود، باده بیار
[...]
سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸
بیا و باده کش ای محتسب به پای قدح
که موج باده نباشد کم از دعای قدح
بهار آمد و مرغان در آشیانه خود
گشانده اند پر و بال در هوای قدح
به چشمه سار خضر پنجه اش زند سیلی
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳
شکست رونق آیینه را صفای قدح
گشوده چهره ز اسرار دل هوای قدح
ز دیو غم چو گزندی رسد به کس زنهار
بگوی ورد کند صبحدم دعای قدح
زهر شکستهٔ او صوت حمد و نعت آید
[...]