گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۹

 

کار همه راست، آن چنان که بباید

حال شادیست، شاد باشی، شاید

انده و اندیشه را دراز چه داری؟

دولت خود همان کند که بباید

رای وزیران ترا به کار نیابد

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۰

 

دریا دو چشم و آتش بر دل همی فزاید

مردم میان دریا و آتش چگونه پاید؟

نیش نهنگ دارد، دل را همی خساید

ندهم، که ناگوارد، کایدون نه خردخاید

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱

 

اندی که امیر ما باز آید پیروز

مرگ از پس دیدنش روا باشد و شاید

پنداشت همی حاسد: کو باز نیاید

باز آمد، تا هر شفکی ژاژ نخاید

رودکی
 

دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵

 

چرخِ گردان نهاده دارد گوش

تا ملک مر ورا چه فرماید

زُحَل از هیبتش نمی‌داند

که فلک را چگونه پیماید

صورتِ خشمش ار ز هیبتِ خویش

[...]

دقیقی
 

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

معشوقهٔ خانگی به‌کاری ناید

کاو دل ببرد رخ به‌کسی ننماید

معشوقه خراباتی و مطرب باید

تا نیم‌شبان آید و کوبان آید

عنصری
 

عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۲۴

 

بد ز بد گوهران پدید آید

هر کسی آن کند کزو زاید

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۰۸

 

معشوقهٔ خانگی به کاری ناید

کو دل بَرَد و روی به کس ننماید

معشوقه خراباتی و مطرب باید

تا نیم شبان زنان و کوبان آید

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۶

 

کار همه راست چنانکه بباید

حال شادی‌ست شاد باشی شاید

انده و اندیشه را دراز چه داری‌؟

دولت تو خود همان کند که بباید

رای وزیران تو را به کار نیاید

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۷

 

خوش آید او را چون من به ناخوشی باشم

مرا که خوشی او بود ناخوشی، شاید

مرا چو گریان بیند بخندد از شادی

مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید

ابوسعید ابوالخیر
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۸ - نیز او راست

 

مرا گر چو من دوستداری نباید

مرا نیز همچون تویی کم نیاید

جدایی همی جویی ازمن ولیکن

ترا گر بشاید مرا می نشاید

چرا مهربانی نمایم کسی را

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰

 

هر روز کمان گوشه تو بگراید

رو دلبرکی جو که ترا برباید

یا هر که ترا دید ترا سیر آید

بس مرغدلی اگر نباشد شاید

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح امیرابو محمد بن محمود غزنوی

 

می اکنون لعل تر گردد که گل رخسار بنماید

تو گویی گل همی هر روز در می رنگ بفزاید

می از گل گونه بستاند، گل از می رنگ برباید

گل و می را تو پنداری که یک مادر همی زاید

نگارینا بدین شادی مرا گر می دهی شاید

[...]

فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲

 

یکی بی‌جان و بی‌تن ابلق اسپی کاو نفرساید

به کوه و دشت و دریا بر همی‌‎تازد که ناساید

سواران گر بفرسایند اسپان را به رنج اندر

یکی اسپی است این کاو مر سواران را بفرساید

سواران خفته‌اند وین اسپ بر سرشان همی‌‎تازد

[...]

ناصرخسرو
 

خواجه عبدالله انصاری » رباعیات شیخ انصاری (نقل از کشف الاسرار و انوارالتحقیق) » شمارهٔ ۳۲

 

مردی که براه عشق جان فرساید

آن به که بدون یار خود نگراید

عاشق بره عشق چنان میباید

کز دوزخ و از بهشت یادش ناید

خواجه عبدالله انصاری
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۴۵

 

گر نعل سمند تو بر آهن ساید

زو چشمۀ خضر در زمان بگشاید

ور خصم تو در آینه رخ بنماید

دست اجل از آینه بیرون آید

ازرقی هروی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

کجا وصفش به گفتن هم نشاید

که پس پیرامنش چیزی بباید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

وگر کی بودن اندر وصفش آید

پس او را اول و آخر بباید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵ - گفتار اندر گرفتن سلطان شهر اصفهان را

 

فراوان کار بسته برگشاید

ترا از ما همه کامی برآید

فخرالدین اسعد گرگانی
 
 
۱
۲
۳
۶۱