حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۷
ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش
دلم از عشوهٔ شیرینِ شِکرخایِ تو خوش
همچو گلبرگِ طَری هست وجودِ تو لطیف
همچو سروِ چمنِ خُلد سراپای تو خوش
شیوه و نازِ تو شیرین، خط و خالِ تو مَلیح
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴
ای چو گلبرگ طری عارض زیبای تو خوش
گرد آن حلقه زده زلف سمن سای تو خوش
پای تا سر تو چنانی که بود بوسه زدن
بر رخ خوب تو زیبا به کف پای تو خوش
گر کنی پرسش و گر خنده زنی بر حالم
[...]
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵
ای به سرم دمبدم تیغ جفای تو خوش
دل به نسیم تو شاد جان به هوای تو خوش
چشم و دل و جان خوشند تا شده جای تواند
خوش بنشین در همه ای همه جای تو خوش
عاشق دلخسته را وعده جنت مده
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵
امشبم کشت غمت، عشرت فردای تو خوش
کار خود کرد به من غمِ دل، غم های تو خوش
گر چنین غمزه کند کاوش دل، ممکن نیست
که شود خاطرم از شغل تماشای تو خوش
فرصتم نیست که در پای تو جان افشانم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸۳
ای فلکها ز فروغ رخ زیبای تو خوش
عالم خاک هم از سایه بالای تو خوش
چه بهشتی تو که چون کنج لب و گوشه چشم
نیست جایی که نباشد زسراپای تو خوش
روزت از روز دگر خوشتر ونیکوتر باد
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷
چمنِ جلوهگری از قد رعنای تو خوش
دل آشفتگی از زلف چلیپای تو خوش
مو به موی تو جدا بر دل من داغ نهست
به سراپای دلم داغ سراپای تو خوش
خون ما بیگنهان در قدمت رنگ نداشت
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۳
گر نشد جان و دلم از رخ زیبای تو خوش
می کنم خاطر خود را به تمنّای تو خوش
وعده امروز، به فردای قیامت دادی
روزگار دل ما در غم فردای تو خوش
ناخن خار رهت عقده گشا افتادهست
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹
ای همه جای تو خوش ای همه اعضای تو خوش
رخ زیبای تو نیکو قد رعنای تو خوش
سرو خوش باشد و گل لیک نباشد گل و سرو
چون رخ دلکش و چون قد دلارای تو خوش
نیست رخسار گلی چون گل رخسار تو خوب
[...]