مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۶
هر کی ز حور پرسدت، رخ بنما که همچنین
هر کی ز ماه گویدت، بام برآ که همچنین
هر کی پری طلب کند، چهرهٔ خود بدو نما
هر کی ز مُشک دم زند، زلف گشا که همچنین
هر کی بگویدت «ز مه، ابر چگونه وا شود؟»
[...]
حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۵
ای که دلم ز دست شد جانِ شما که همچنین
یک نفسی دگر مرو بهرِ خدا که همچنین
من به وفایِ عهدِ تو خورده قسم که همچنان
تو به هلاکِ جانِ من داده رضا که همچنین
چند که جهد میکنم تا تو ستیز کم کنی
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴۸
تنگ نبات چون بود، لب بگشا که هم چنین
آب حیات چون رود، خیز و بیا که همچنین
هر که بگویدت که تو دل به چه شکل می بری؟
از سر کوی ناگهان مست بر آکه همچنین
هر که بگویدت که جان چون بود اندرون تن؟
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۴۴
روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین
صبح سفید چون شود، خنده نما که همچنین
سیل چسان روان شود، جلوه نما که همچنین
فتنه بلند چون شود، خیز ز جا که همچنین
هر که در بهشت را گوید وا شود چسان
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۶
جانب دوست میکشد عشق مرا که همچنین
جذبهٔ اوست سوی او راهنما که همچنین
هر که ز قبله پرسدم روی کنم بروی دوست
سوی جمال او شوم قبله نما که همچنین
از تو بپرسد ار کسی قبله عاشقان کجاست
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۷
سوختم از جفات من حق وفا که همچنین
ز آتش دل گداخت تن جان شما که همچنین
هر که بپرسدت چسان روز شود شب کسان
پرده ز چهره برفکن رو بگشا که همچنین
گویم اگر چسان فتد نور بعالم از رخی
[...]
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸
فتنه چسان بپا شود خیز بیا که همچنین
آب حیات چون رود جلوه نما که همچنین
عمر دوباره چون گرفت مرده ز لعل عیسوی
چون تو برفتی از برم باز بیا که همچنین
غنچه چگونه بشکفد از دم صبح مشک بیز
[...]