گنجور

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸

 

گُلعِذاری ز گلستانِ جهان ما را بس

زین چمن سایهٔ آن سروِ روان ما را بس

من و همصحبتیِ اهلِ ریا دورَم باد

از گرانانِ جهان، رَطلِ گران ما را بس

قصرِ فردوس به پاداشِ عمل می‌بخشند

[...]

حافظ
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۴ - تتبع خواجه

 

کوثر و حور ز گلزار جنان ما را بس

باده و مغبچه از دیر مغان ما را بس

طوبی نسیه ترا زاهد خودبین که به نقد

سایه رفعت آن سرو روان ما را بس

عالم از اهل عنان گیرد و از کهنه و نو

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴۲

 

طاق ابروی توازکون ومکان مارا بس

گوشه چشم تو از ملک جهان مارا بس

هوس بوس نداریم وتمنای کنار

جلوه خشکی ازان سرو روان مارا بس

ماکه باشیم که زخم تو شود قسمت ما؟

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

پیر گشتیم ز غم یاد جوان ما را بس

دیدن تیر در آغوش کمان ما را بس

قرص خورشید به عیسی نفسان ارزانی

زیر گردون چو مه نو لب نان ما را بس

کار ما نیست در این باغ چو گل خندیدن

[...]

سیدای نسفی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۸

 

جلوهٔ ناز تو ای سرو روان ما را بس

دولت وصل تو از هر دو جهان ما را بس

در اسیری شکن زلف تو ما را دلدار

درغریبی غم تو، مونس جان ما را بس

هوس بوسه ز لعل لب او بی شرمی ست

[...]

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

از حیات ابد آن روح روان ما را بس

ما گذشتیم ز جان، صورت جان ما را بس

با رقیبان اگر اظهار کرم می سازد

گذران است همین لطف نهان ما را بس

ای جوانان به شما فصل بهار ارزانی

[...]

سعیدا
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

قصر فردوس به پاداش عمل می‌بخشند

ما که رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

از درِ خویش خدایا به بهشتم مفرست

که سرِ کویِ تو از کون و مکان ما را بس

رضاقلی خان هدایت