گنجور

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲ - سخنی چند در عشق

 

اگر بی‌عشق بودی جان عالَم

که بودی زنده در دوران عالَم؟

نظامی
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۲ - سؤال کردن شیخ جنید از منصور در حقیقت شرع

 

کنون ای سرور و سلطان عالم

جوابی ده مرا ای جان عالم

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۷ - در سر صفات بعیان عین الیقین فرماید

 

کنون شیخا منم سلطان عالم

یقین هم جان و هم جانان عالم

عطار
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵ - در بیان آنکه حق تعالی خلق را از ظلمت آفرید و مراد از ظلمت آب و گل است که حیوانیست و بخواب وخور میزید نور خود را بر آن ظلمت نثار کرد که ان اللّه تعالی خلق الخلق فی ظلمة ثم رش علیهم من نوره و در تقریر آنکه حق تعالی چون آدمی را آفرید قابلیت آنش دادکه او را بشناسد پس از هر صفت بی پایان خود اندک اندک در او تعبیه کرد تا از این اندک آن بسیار و بینهایت را تواند فهم کردن چنانکه از مشتی گندم انباری را و از کوزۀ آب جوئی را اندکی بینائی داد شود که همه بینائی چه چیز است و همچنین شنوائی و دانائی و قدرت الی ما نهایه همچون عطاری که از انبارهای بسیار اندک در طبله‌ها کند و بدکان آورد همچون حنا و عود و شکر و غیر آن تا آن طبله‌ها انموذج انبارها باشد از این روی میفرماید که و مااوتیتم من العلم الا قلیلا مقصودش علم تنها نیست یعنی آنچنانکه از علم اندکی دادم از هر صفتی نیز اندک دادم تا ازاین اندک آن بی نهایت معلوم شود پس طبله‌های عطار صورت انبارهاش باشد که خلق آدم علی صورته

 

زین توانی شدن بر آن عالم

پس تو از خود مرا بدان عالم

سلطان ولد
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۵

 

آفتابست و سایه بان عالم

به مثل او چنین چنان عالم

جام گیتی نماست می بینش

که نماید همین همان عالم

غیر او دیگری نخواهد دید

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۶

 

گدای عشقم و سلطان عالم

غلام خاتم و خاقان عالم

مرید یارم و پیر خرابات

ندیم دردم و درمان عالم

جهان جسم است و من جان جهانم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۷ - پاسخ دادن شیرین، خسرو را

 

به پاسخ گفت کای سلطان عالم

به زیبایی و خوبی، جان عالم

سلیمی جرونی
 

وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۴ - در ستایش حضرت پیغمبر«ص»

 

زهی قالب نه قالب جان عالم

نه تنها جان و بس جانان عالم

وحشی بافقی