اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۸۰
هنگام گل آمد به تماشا نرویم؟
یاران همه رفتند چرا ما نرویم؟
گل ارچه خوش است بی نگارم خوش نیست
بی او نتوان رفت بیا تا نرویم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۱۳
خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم
دیدیم این جهان را تا آن جهان رویم
نی نی که این دو باغ اگر چه خوش است و خوب
زین هر دو بگذریم و بدان باغبان رویم
سجده کنان رویم سوی بحر همچو سیل
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۱
عهد کردیم که بی دوست به صحرا نرویم
بی تماشاگه رویش به تماشا نرویم
بوستان خانه عیش است و چمن کوی نشاط
تا مهیا نبود عیش مهنا نرویم
دیگران با همه کس دست در آغوش کنند
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۰
غنچه چون کرد تبسم سوی صحرا نرویم
گل بخندی زمانی بتماشا نرویم
مادرین کوی مقیمیم چو اصحاب الکهف
گر کسی سنگ زند همچو سگ از جا نرویم
کوی معشوق و در دوست بهست از همه جای
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۱
کی باشد از جهان بدن سوی جان رویم
زان نیز بگذریم ورای جهان رویم
از تن به جان سوی جانان سفر کنیم
طی مکان کنیم و سوی لامکان رویم
شور و شغب کنیم پس پردهٔ صور
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳
ما به خلد از سر کویت به تماشا نرویم
به تماشا برود گر همه کس، ما نرویم
تا گل روی تو، در شهر تماشاگه ماست
به تماشای گل از شهر به صحرا نرویم!
دوستان، دوست ازین مرحله رفت و، ز پیش
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۰
وقت کاخ است همان به که بصحرا نرویم
می گلرنگ کشیم و بتماشا نرویم
لاله می یار گل و مطرب خوشخوان بلبل
ما که داریم چنین عیش مهنا نرویم
ترک یغمائی ما سفره به یغها گسترد
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۴ - تحصیل اجازه خشایار از پدرش برای رفتن به شکار
بپوئیم و خود سوی کرمان رویم
درآن جایگاه بزرگان رویم