گنجور

 
فیض کاشانی

کی باشد از جهان بدن سوی جان رویم

زان نیز بگذریم ورای جهان رویم

از تن به جان سوی جانان سفر کنیم

طی مکان کنیم و سوی لامکان رویم

شور و شغب کنیم پس پردهٔ صور

وین راه را ز چشم خلایق نهان رویم

کس دید و کس ندید به پریم زین قفس

تا کوه قاف جانت عنقا روان رویم

تا چند اوفتیم در این و گل چو خر

چون عیسی از زمین به سوی آسمان رویم

تا چند اینچنین گذرانیم روزگار

گویند هست طور دگر آنچنان رویم

سوزیم در جحیم خودی فیض تا به کی

خود واکنیم از خود و سوی جنان رویم