گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - در مدح ملک محمد بن سلیمان

 

ای زپشت ارسلان خان ارسلان خان دگر

ملکداری را نزیبد جز تو سلطان دگر

سایه یزدان توئی شاهی ترا زیبد به حق

سایه دیگر نشاید همچو یزدان دگر

خسرو غازی محمدبن سلیمان آنکه بود

[...]

۳۱ بیت
سوزنی سمرقندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۲

 

دل دگر غم دارد از تو جان دگر

سینه دیگر خاطر بریان دگر

این چه اشک است این مرا باران ز چشم

اشک دیگر باشد و باران دگر

این چه خندیدن چه شیرینیه لب است

[...]

۷ بیت
کمال خجندی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳۱

 

راه شرابخانه را می دهمت نشان دگر

گوش کن و به جان شنو گفتهٔ عاشقان دگر

علم بدیع عارفان گر هوست بود بیا

تا که معانی خوشی با تو کنم بیان دگر

جام میست جسم و جان

[...]

۷ بیت
شاه نعمت‌الله ولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲۷

 

ای ز رویت هر نگاهی را گلستان دگر

در دل هر ذره ای خورشید تابان دگر

وای بر من کز غرور حسن هر چین می شود

گوشه ابروی او را طاق نسیان دگر

بیقراری هرکه را پیچد بهم چون گردباد

[...]

۹ بیت
صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۲۸

 

حسن دارد در سواری شوکت و شان دگر

جلوه را در خانه زین هست میدان دگر

روی شرم آلود او را دیده بان در کارنیست

می کند هر قطره خوی کارنگهبان دگر

من که با اسلام کار خویش یکرو کرده ام

[...]

۸ بیت
صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۶۱

 

باز دارم نعل در آتش ز پیکان دگر

می کند در سینه کاوش تیر مژگان دگر

کشته آن دست و بازویم که در میدان عشق

زخم را دل می دهد هر دم ز پیکان دگر

۲ بیت
صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲

 

سینه تنگ و من هلاک زخم پنهان دگر

خون شو ای دل تا گشاید جای پیکان دگر

پر تامل می‌کند ساقی چو آمد دور ما

دور ما را ترسم اندازد به دوران دگر

آتش ما یادگارست از گلستان خلیل

[...]

۷ بیت
قدسی مشهدی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۷

 

دیده ام از گرد گلگون تو جولان دگر

در نظر کی آیدم سیر گلستان دگر

بت پرستی را هنوز امروز با من کارهاست

از خطش دیدم سواد کافرستان دگر

خوانده ام مضمون حرفش را حیات تازه ای است

[...]

۷ بیت
اسیر شهرستانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ

 

گر به وجود ناظری، هر دو یکی است در وجود

ور به صفات مایلی، این دگر است و آن دگر

جام‌ومی‌اندجسم‌وجان،جام،می‌است،وجسم، جان

ورتونیابی این سخن تن دگر است و جان دگر

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۴ - وله

 

جز به ذیلت نزنم دست به دامان دگر

جز به کاخت ننهم پای به ایوان دگر

جز به حکمت سر من نیست به فرمان دگر

جز به کویت نکشم رخت به سامان دگر

۲ بیت
جیحون یزدی
 

ایرج میرزا » غزل‌ها » شمارهٔ ۹

 

یاد کردند مرا باز به گلدانِ دگر

گلبنانِ دگر از طرفِ گلستانِ دگر

بودم افسرده چو گُل دردی و بشکفتم باز

نو بهارست به من تا به زمستانِ دگر

با نواهایِ دگر تهینتِ من گفتند

[...]

۵ بیت
ایرج میرزا