گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

دل مجروح مرا آگهی از جان دادند

جان غمگین مرا مژده ی جانان دادند

پیش خسرو سخن شکّر شیرین گفتند

بزلیخا خبر از یوسف کنعان دادند

آدم غمزده را بوی بهشت آوردند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

دل را خبری ز عالم جان دادند

جانرا شکری ز لعل جانان دادند

مه را بسراپرده ی شمس آوردند

بلقیس زمانرا بسلیمان دادند

خواجوی کرمانی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

بهشت را سر کوی او نشان دادند

به یاد او همه حوران ز شوق جان دادند

کشید عقل به پرگار وهم دایره‌ای

چو شد تمام بدان نقطهٔ دهان دادند

چو حرف عشق برین لوح بیست و نه آمد

[...]

ناصر بخارایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

در بحر غم تو عالمی جان دادند

وز خون جگر خجلت عمان دادند

ابروی تو سرنگون کند کشتی عمر

زان مردم دیده دل بطوفان دادند

اهلی شیرازی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۳۳

 

به قدر قسمت هر کس در آن روزی که جان دادند

به خوبان قد سرو و چهره یی چون ارغوان دادند

از آن روزی که حسن و عشق را با هم نشان دادند

به عاشق اشک سرخ و رنگ زرد از بهر آن دادند

سیدای نسفی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴۷ - شمه‌ای از تاریخ خراسان

 

خصم را ره به خانمان دادند

ره و چه را بدو نشان دادند

ملک‌الشعرا بهار