کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۹۳
نام تو برم زبان بیاساید
یاد تو کنم روان بیاساید
در بر گیرم ترا سرا پایم
تا مغز در استخوان بیاساید
الّا غم تو نماند در عالم
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۴
مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بیاساید
زهی آسایش جانی که از جانان بیاساید
مکن منعم چو سیری نیست از رویت، چه کم گردد؟
اگر بی توشه ای از نعمت سلطان بیاساید
نگه کن تا چه لذت باشد ار بنوازیم، جانا
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۷
چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید
به چین زلف تو جان بیاساید
برانم از در یار، ای ادب، که یک چندی
ز ننگ بوسه ام آن آستان بیاساید
ز رشک حوصله ام آسمان بود دلگیر
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲۹
مگر زلف سبکسیر تو از جولان بیاساید
که از دست کشاکش رشته های جان بیاساید
اگرنه بر امید وصل یوسف طلعتی باشد
به چندین چشم، چون زنجیر در زندان بیاساید؟
به راهش تا فشاندم نقد جان آسوده گردیدم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱۷
ز روی نو خط دلدار جان بیاساید
چو ماه پرده نشین شد کتان بیاساید
قرار نیست به جایی بلند همت را
چگونه از حرکت آسمان بیاساید
فلک ز کشتن من پشت داد بر دیوار
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳
کشم چو آه، دل ناتوان بیاساید
خدنگ چون سفری شد کمان بیاساید
مجال دیده گشودن درین غبارکجاست؟
مگر که از تک و تاز آسمان بیاساید
چو موج قافلهٔ عمر را درنگی نیست
[...]