مگر زلف سبکسیر تو از جولان بیاساید
که از دست کشاکش رشته های جان بیاساید
اگرنه بر امید وصل یوسف طلعتی باشد
به چندین چشم، چون زنجیر در زندان بیاساید؟
به راهش تا فشاندم نقد جان آسوده گردیدم
چو تخم آسوده گردد در زمین، دهقان بیاساید
نمکدان بشکند گر شور محشر در گریبانش
نمک پرورده لعل ترا کی جان بیاساید؟
مرا از پای نافرمان چها بر سر نمی آید
خوشا پایی که همچون سرو در دامان بیاساید
در آن وادی که محمل پرده سازست از افغان
جرس کی ظرف آن دارد که از افغان بیاساید؟
میان جسم و جان پیوند محکم می شود صائب
اگر سیل پریشانگرد در ویران بیاساید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و دشواریهای عشق و وصل اشاره دارد. شاعر میگوید که حتی اگر زلف محبوبش آرام گیرد، به دلیل کشمکشهای بیپایان احساسات، جانش آرام نخواهد شد. او به امید وصال معشوق، در دل خود زنجیری از آرزوها حس میکند. همچنین، شاعر از احساسات و سختیهایی که در مسیر عشق تجربه میکند، صحبت میکند و به ارتباط عمیق بین جسم و جان اشاره میکند که در نهایت به خلق زیبایی و لذت میانجامد. در کل، شعر بیانگر عشق آتشین و مبارزات عاشقانه است که همواره در دل شاعر وجود دارد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که زلفهای خرامان تو آرام بگیرند تا من هم از دردهای جان فرسای زندگی رها شوم؟
هوش مصنوعی: اگر امیدی به وصال معشوقی چون یوسف وجود نداشته باشد، پس چرا باید چشمهایمان مانند زنجیری در زندان به انتظار بمانند؟
هوش مصنوعی: وقتی که همهی تلاش و زندگیام را در راه او خرج کردم، احساس آرامش و راحتی کردم؛ مانند دانهای که در زمین قرار میگیرد و باعث میشود کشاورز به آرامش برسد و استراحت کند.
هوش مصنوعی: اگر نمکدان بشکند و شور و آشفتگی در دنیای او به پا شود، آیا لعل و گوهر تو که با نمک پرورده شده است، میتواند جانش را آرام کند؟
هوش مصنوعی: من از نافرمانیام هیچ کاری برنمیآید، ولی خوشا به حال کسی که همچون سرو در آغوش آرامش استراحت میکند.
هوش مصنوعی: در آن سرزمینی که کجاوهنشان صدای زنگ را میسازد، چه کسی میتواند از صدای زنگ آرام بگیرد؟
هوش مصنوعی: اگر طوفان و بینظمی در دنیای ویران آرام بگیرد، ارتباط و پیوند مستحکم بین بدن و روح به وجود میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشو پنهان برون آ، عالمی را جان بیاساید
زهی آسایش جانی که از جانان بیاساید
مکن منعم چو سیری نیست از رویت، چه کم گردد؟
اگر بی توشه ای از نعمت سلطان بیاساید
نگه کن تا چه لذت باشد ار بنوازیم، جانا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.