مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
زلف کافرکیش تو آیین ایمان بر گرفت
عقل را صف بر شکست و عالم جان بر گرفت
لعل در کان، خاک بر سر کرد تا یاقوت تو
پرده ظلمت ز پیش آب حیوان بر گرفت
خشک سالی بود عالم را چو عشقت رخ نمود
[...]
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۲ - (مناجات اول) در سیاست و قهر یزدان
تا کَرَمت راه جهان برگرفت
پشت زمین بار گران برگرفت
نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۴۹ - داستان ملکزاده جوان با دشمنان پیر
شه چو سر از خواب گران بر گرفت
آن دو سه تن را ز میان برگرفت
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶
دوش جان دزدیده از دل راه جانان برگرفت
دل خبر یافت و به تک خاست و دل از جان برگرفت
جان چو شد نزدیک جانان دید دل را نزد او
غصهها کردش ز پشت دست دندان برگرفت
ناگهی بادی برآمد مشکبار از پیش و پس
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶
هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان برگرفت
دیده خاک راه او دامان به دامان برگرفت
سر به صد زاری نهادم بارها بر پای او
کافرم گر هیچگاه آن نامسلمان برگرفت
جان به پنهانی ز ما بر بود و پیدا هم نکرد
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۴۲ - دیدن سام، پریدخت را و بیهوش شدن
ز سودای جانان فغان برگرفت
دل از جان شیرین روان برگرفت
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۴۶ - رفتن سام به باغ و چگونگی آن با پریدخت
چو او لهج? پاسبان برگرفت
خروس سحرخوان فغان بر گرفت
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۶۴ - رسیدن پریدخت به سام و مصاف کردن با او
پریدخت بر وی فغان برگرفت
تو گفتی به افغان جهان برگرفت
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۸۹ - افتادن سام از شدت تشنگی به دشت
دل از جان شیرین روان برگرفت
تو گفتی که آتش به جان برگرفت