گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

این چه مجلس چه بهشت این چه مقام است اینجا

عمر باقی رخ ساقی لب جام است اینجا

دولتی کز همه بگذشت ازین درنگذشت

شادئی کز همه بگریخت غلام است اینجا

چون در آیی به طربخانه ما با غم دل

[...]

کمال خجندی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۳

 

طرف باغ و لب جوی و لب جام است اینجا

ساقیا خیز که پرهیز حرام است اینجا

شیخ در صومعه گر مست شد از ذوق سماع

من و میخانه که آن حال مدام است اینجا

لب نهادی به لب جام و ندانم من مست

[...]

جامی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲

 

کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا

جلوهٔ مردم آزاده حرام است اینجا

هرکه بگذشت در این کوی به بند افتاده‌ست

طائر بی قفس و دام کدام است اینجا

آن‌که هر گام بلغزید در این کوی برفت

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰

 

مستی و بی خبری رتبه عام است اینجا

ابجد تازه سوادان خط جام است اینجا

از سفر کردن ظاهر، نشود کار تمام

هر که در خویش سفر کرد تمام است اینجا

نشود جمع، زبان آوری و سوختگی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۷۹

 

(سر تسلیم خرد بر خط جام است اینجا

آفتاب نقش بر لب بام است اینجا)

صائب تبریزی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

به شب زلف بتان، روز تمام است اینجا

گل رخسار، شفق پرور شام است اینجا

چون حلالم نکند دل، که به فرمان ادب

خواهش وعده دیدار، حرام است اینجا

طغرای مشهدی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

نه همین طوق گلو حلقهٔ جام است اینجا

گر همه موج شراب است که دام است اینجا

زله از خوان لئیمان چه بری بهر عیال

جز ندامت که کشی بر تو حرام است اینجا

بندهٔ پیر خرابات شوم کز ره لطف

[...]

سعیدا
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۵ - جهان عمل

 

هست این میکده و دعوت عام است اینجا

قسمت باده به اندازهٔ جام است اینجا

حرف آن راز که بیگانهٔ صوت است هنوز

از لب جام چکید است و کلام است اینجا

نشه از حال بگیرند و گذشتند ز قال

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۵ - جهان عمل

 

هست این میکده و دعوت عام است اینجا

قسمت باده به اندازهٔ جام است اینجا

حرف آن راز که بیگانهٔ صوت است هنوز

از لب جام چکید است و کلام است اینجا

نشه از حال بگیرند و گذشتند ز قال

[...]

اقبال لاهوری