گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۲

 

از روی تو دیده‌ها جمالی دارد

وز خوی تو عقلها کمالی دارد

در هر دل و جان غمت نهالی دارد

خال تو بر آن روی تو حالی دارد

سنایی
 

عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سادس - حقیقت و حالات عشق

 

چون عشق تو بی نشان جمالی دارد

در اصل وجود خود کمالی دارد

هر لحظه تمثل و خیالی دارد

این عشق دریغا که چه حالی دارد

عین‌القضات همدانی
 

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۳

 

آن که بر نسترن از غالیه خالی دارد

الحق آراسته خلقی و جمالی دارد

درد دل پیش که گویم که به جز باد صبا

کس ندانم که در آن کوی مجالی دارد

دل چنین سخت نباشد که یکی بر سر راه

[...]

سعدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸

 

دستارچه حسنی و جمالی دارد

وز نقش و نگار خط و خالی دارد

با آن همه زر، اگر خیال تو پزد

انصاف، که بیهوده خیالی دارد

اوحدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

ز اندیشه هر چه وصف مالی دارد

دل ابن یمین همیشه خالی دارد

خود رفت هر آنچه رفت و نا امده است

خرم دل انکه ذوق و حالی دارد

ابن یمین
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۷

 

تو نظر کن که بت من چه جمالی دارد

بر لب چشمه حیوان خط و خالی دارد

مه و خورشید بهم کس نتواند دیدن

تو ببین بر سر خورشید هلالی دارد

هست خوبان جهان را همه حسن و خط و خال

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

لعل لبت ای دوست زلالی دارد

روی چو مهت حسن و جمالی دارد

مغرور به حسن خویش زنهار مشو

زان رو که همه چیز زوالی دارد

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۴

 

ابروی کجت شکل هلالی دارد

پیوسته قرار با ملالی دارد

درهم کشد او هلال با من ز جفا

بگریزم از او ولی خیالی دارد

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

دل با سر زلفین تو حالی دارد

وز خلق جهان جمله ملالی دارد

گفتا که مپیچ با دو زلفم که دلت

خواهد شب وصل من خیالی دارد

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۷

 

هر که از اهل کمال است جلالی دارد

خوش کمالی که جمالی به کمالی دارد

نفس اهل کمال است که جان می بخشد

آفرین بر نفسش باد که حالی دارد

بسته ام نقش خیالی که نیاید به خیال

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۶۱

 

زلف بر عارض زیبای تو حالی دارد

کیست در شهر که او چون تو جمالی دارد

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۶۱

 

صحن فرنی است که فرخنده جمالی دارد

نه چو پالوده که زلف و خط و خالی دارد

عزم همصحبتی قیمه بود اکرا را

دلم از غصه این قصه ملالی دارد

در زمانی که بود چشم تو سرخ از سبزی

[...]

صوفی محمد هروی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۱۹

 

گوشه گیری که لب نان حلالی دارد

سی شب از گردش ایام هلالی دارد

نیست جویای نظر چون مه نو ماه تمام

خودنمایی نکند هر که کمالی دارد

آب بر حسن گلوسوز فشاندن ستم است

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳

 

شهره شهر شود هر که جمالی دارد

کشد آزار خسان هر که کمالی دارد

حسن را جلوه مده در نظر بی‌دردان

جلوه آفت بود آنرا که جمالی دارد

خمش ای مرغ خوش آواز که در سر صیاد

[...]

فیض کاشانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰

 

دل به یاد تو زهر چاک هلالی دارد

عشق ماهی است که تعویذ زوالی دارد

سرو اگر تربیت از سایه قدت گیرد

گر شود خشک به هر ریشه نهالی دارد

در پریشانکده یأس بود فیض رسا

[...]

اسیر شهرستانی
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - عاقل

 

عاقل آن نیست که فضلی وکمالی دارد

عاقل واقعی آنست که مالی دارد

ای‌پسر فضل وادب این‌همه تحصیل‌مکن

فضل اندازه و تحصیل روالی دارد

اندربن دوره به‌مال است‌، جمال همه کس

[...]

ملک‌الشعرا بهار