صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۶
به نومیدی گره از کار سالک باز میگردد
نفس چون سوخت در دل شهپر پرواز میگردد
چه نقصان در وفای عاشق از پرواز میگردد؟
نگه هرجا رود آخر به مژگان بازمیگردد
اگر صدبار میسوزد سپند بیقرار ما
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۷
ز گل تنها کجا بزم گلستان ساز میگردد؟
که این هنگامه گرم از شعله آواز میگردد
امید بازگشتن دل به زلف او عبث دارد
به ناف آهوان کی نافه هرگز بازمیگردد؟
به روی بستر گل خواب راحت نیست شبنم را
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴۸
دل من بیقرار از شعله آواز میگردد
سپند من ازین آتش سبک پرواز میگردد
ز دست رد نتابد رو طلبکار قبول حق
که موج از سیلی ساحل به دریا باز میگردد
دل ما را نوای مطربان در وجد میآرد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۲۱۶
ز پرگویی دهان هرزه گویان باز می گردد
خموشی سرمه کوه بلند آواز می گردد
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۷
چگونه سوی تن از شرم باز میگردد
کفی که بهر گرفتن دراز میگردد
جهان هستی، اگر هست این که من دیدم
چرا نفس چو فرورفت، باز میگردد
مکن بدشمن سرکش ملایمت که بشمع
[...]
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۸
زبان حال عاشق، آن زمان غمّاز میگردد
که در دل بیقراری همنشین راز میگردد
کشد از همنشینان رازهای دل به رسوایی
نفس چون همدم نی میشود، آواز میگردد
چنان دلبسته یاد جمال اوست افغانم
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۱
اگر آهی کشم افشاگرِ صد راز میگردد
اگر مژگان زنم بر هم پرِ پرواز میگردد
دلم صیدی است فتراکش نفس در سینه دزدیدن
به جولانگاه آن ترک شکارانداز میگردد