گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - و قال ایضاً یمدحه

 

شهباز دولت تو که پرواز می‌کند

خود صبر کن که چشم کنون باز می‌کند

کمال‌الدین اسماعیل
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸۹

 

عاشق کجا به شکوه دهن باز می‌کند

این کبک خنده بر رخ شهباز می‌کند

تمکین ترا به جاست ز سنگین‌دلان که حسن

در دامن تو تربیت ناز می‌کند

از خون دل همیشه نگارین بود کفش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹۰

 

از نسبت عذار تو گل ناز می‌کند

سنبل به بال زلف تو پرواز می‌کند

از بس که مرغ من ز قضا طبل خورده است

گل را خیال چنگل شهباز می‌کند

در بوستان چو برگ خزان دیده بی‌رخت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۹۱

 

هر غافلی که خنده به آواز می‌کند

چون کبک رهنمایی شهباز می‌کند

از حسن بی‌مثال تو غافل فتاده است

آن ساده‌دل که آینه‌پرداز می‌کند

باطل شود اگرچه به اعجاز سحرها

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳۵

 

اول ،‌در عدم‌، دهنت باز می‌کند

تاکاف و نون تهیهٔ آواز می‌کند

آهنگ صور خیز تو در هر نفس زدن

ساز هزار عالم ناساز می‌کند

هرگاه می‌دهی به زبان رخصت سخن

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

لعلش که کار بوسه به انداز می‌کند

دل را کباب شعلهٔ آواز می‌کند

[در] چشم عاشقان حقیقت شعار چرخ

خاکستر است آینه‌پرداز می‌کند

از بس که ناز بر سر هم جمع کرده است

[...]

سعیدا
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۹

 

ساقی ز جام کشف از این راز می‌کند

کابواب خیر پیر مغان باز می‌کند

منصوروار می‌کشدش بر فراز دار

آن را که میر عشق سرافراز می‌کند

مردود هر در است و بود خار هر نظر

[...]

آشفتهٔ شیرازی