×
فردوسی » شاهنامه » داستان اکوان دیو » داستان اکوان دیو
بدریا به آید که اندازدم
کفن سینهٔ ماهیان سازدم
سعدی » بوستان » باب دهم در مناجات و ختم کتاب » بخش ۱ - سرآغاز
اگر تاج بخشی سر افرازدم
تو بردار تا کس نیندازدم
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۵
دوش بر اوج لا مکان خیمه اصطفا زدم
نوبت ملک لم یزل بر در کبریا زدم
داد خدای ذوالمنن جان مرا مئی کزو
برمه و خور ز نور آن شعشعه صفا زدم
خلعت جود یافتم، بار ودود یافتم
[...]
جامی » هفت اورنگ » خردنامه اسکندری » بخش ۱۱ - گفتار در فضایل سخن و سخنوری و تقریب نظم این منظومه از عیب تکلف بری که نامزد است به خردنامه اسکندری
دم از سادهرویان رعنا زدم
غزل را ز مه خیمه بالا زدم
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۵
خویش را از بس به تیغ موج این دریا زدم
جای ناخن بر تن من نیست، بر هر جا زدم
عرصه ی معمور بر خیل سرشکم تنگ بود
همچو ابر نوبهاری خیمه بر صحرا زدم
روزگار از عجز گفتم مهربان گردد، نشد
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - ترکیببند در منقبت امیر مؤمنان علی (ع)
سنگ به ناموس مدارا زدم
شیشه شدم بر صف خارا زدم
شیوة آداب کجا من کجا؟
راه درازست به پهنا زدم
منّت کشتی غم اسباب داشت
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۵ - مرحبا ای ساقی فرخنده پی
زآن شرابم ده که بی خود سازدم
بی خود اندر گوشه ای اندازدم
نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۷ - آمدن فرشتهٔ زمین به یاری امام حسین علیه السلام
من ب عمداً خود بر این دریا زدم
پای بر دنیا و ما فیها زدم