حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۲
هم از شکستنِ پیمانِ یار می ترسم
هم از زمانه ی ناپایدار می ترسم
نداد دستِ وفا ور دهد نمی پاید
ز نامساعدیِ روزگار می ترسم
اگر چه من ندهم اختیارِ خویش از دست
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۷
بگویم حال خویشت، لیک از آزار میترسم
وگر ندهم برون، ز اندیشه گفتار میترسم
چه حال است این که از بیم رقیبان ننگرم رویت؟
هوس میآیدم گل چیدن و از خار میترسم
معاذالله که از مردن بترسم در غمت، لیکن
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۲
به روز وصل ز هجران یار میترسم
اگرچه یافتهام گل ز خار میترسم
درون قلعه مرا گرچه یار و دوست بسیست
ز دشمنان برون از حصار میترسم
چو روی دوست اگر چند حال من نیکوست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » تکبیتهای برگزیده » تکبیت شمارهٔ ۱۱۴۴
ز خال گوشهٔ ابروی یار میترسم
ازین ستارهٔ دنباله دار میترسم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۵۷
ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم
همه از مار و من از مهره این مار میترسم
بلای مرغ زیرک دام زیر خاک میباشد
ز تار سبحه بیش از رشته زنار میترسم
از آن چون شبنم گل خواب در چشم نمیگردد
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳۱
ز خال گوشه ابروی یار می ترسم
ازین ستاره دنباله دار می ترسم
چو مهره در دهن مار می توانم رفت
از آن دو سلسله تابدار می ترسم
ز رنگ و بوی جهان قانعم به بی برگی
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۵
ز حرف مدعی از الفت دلدار میترسم
چمن پروردهام از دوری گلزار میترسم
ندارم قوّت دیدار ابروی کمانش را
ز تیر غمزه آن ترک بیزنهار میترسم
میان ما و بلبل در چمن فرقی که هست این است
[...]
ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۱۳
ز یاران آن قَدر بد دیدهام کز یار میترسم
به بیکاری چنان خو کردهام کز کار میترسم
شاپوییها خطرناکند و ترسیدن از آن واجب
ولی با این خطرناکی من از دستار میترسم
نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمانشکن مردم
[...]