بگویم حال خویشت، لیک از آزار میترسم
وگر ندهم برون، ز اندیشه گفتار میترسم
چه حال است این که از بیم رقیبان ننگرم رویت؟
هوس میآیدم گل چیدن و از خار میترسم
معاذالله که از مردن بترسم در غمت، لیکن
ز داغ دوری و محرومی دیدار میترسم
دلی دارم کباب از دست غم، پیشت کشم، لیکن
ز خوی نازک آن نرگس خونخوار میترسم
تو شب در خواب مستی و مرا تا روز بیداری
مخسپ ایمن که من زین دیده بیدار میترسم
جوانی، خنده بر خونابه پیران مکن، زیرا
تو میخندی و من زین گریه بسیار میترسم
مرا زین دیده آزار جراحت میتراود دل
مبادا کاندر او ماند از این آزار میترسم
ز درد من دلت هر سوی زحمت میکند، لیکن
ز بسی سامانی بخت پریشان کار میترسم
نیم خسرو که فرهادم، نمانده جانم از عشقت
اگر ماندهست، از شیرینی گفتار میترسم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از احساسات و ترسهای خود در رابطه با عشق و دوری از محبوبش صحبت میکند. او میگوید که از بیان حال خود میترسد چون ممکن است دچار آزار شود. همچنین از هوس چیدن گل و دوری از محبوبش و داغهای ناشی از جدایی میترسد. او همزمان اشاره میکند که اگرچه از مرگ نمیترسد، اما از درد دوری و نداشتن دیدار میهراسد. شاعر به نازکخویی محبوبش اشاره میکند و از این که او در خواب خوش است، در حالی که او بیدار و آشفته است، ابراز نگرانی میکند. در نهایت، او به خاطرات گذشته و دردهای جوانی و پیر شدن اشاره میکند و از بیثباتی بخت و عشق خود میترسد.
هوش مصنوعی: من میخواهم حال خود را بگویم، اما از این که ممکن است دیگران را آزار دهم میترسم؛ و اگر حرفی نزنم، از فکر کردن به آنچه در درونم میگذرد میترسم.
هوش مصنوعی: این حالتی که دارم، از ترس رقیبان نمیتوانم به چهرهات نگاه کنم. دلم میخواهد گل بچینم، اما از خارهایی که در کنار آنها هست میترسم.
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نمیدهم که از مردن به خاطر غمت بترسم، ولی از درد دوری و نداشتن دیدارت ترس دارم.
هوش مصنوعی: دلی دارم که از شدت غم به حال سوختن افتاده و میخواهم آن را به نزد تو بیاورم، اما از طبیعت لطیف و ظریف نرگس خونخوار میترسم.
هوش مصنوعی: تو در خواب شبانه غرق در خوشی هستی و مرا تا صبح بیداری در ناامنی میگذاری، زیرا من از این چشم بیدارتر میترسم.
هوش مصنوعی: در جوانی نباید به سختیها و رنجهای پیران بخندی، چون تو در حال خوشحالی هستی، اما من ازاین همه غم و گریه میترسم.
هوش مصنوعی: از این چشمی که به من آزار میزند، زخم و جراحت به وجود میآید، دل من نگران است که مبادا در این آسیبها بماند و از این آزار میترسم.
هوش مصنوعی: دل تو از درد من در هر جا کوشش میکند، اما از اینکه بخت من در وضع ناپسندی است، میترسم.
هوش مصنوعی: نیمهای از خسرو، مانند فرهاد هستم. جانم از عشق تو خالی شده و اگر چیزی باقی مانده، به خاطر شیرینی سخنانت میترسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم
همه از مار و من از مهرهٔ این مار میترسم
ز خواب غفلت صیاد ایمن نیستم از جان
شکار لاغرم از تیغ لنگردار میترسم
خطر در آب زیر کاه بیش از بحر میباشد
[...]
ز حرف مدعی از الفت دلدار میترسم
چمن پروردهام از دوری گلزار میترسم
ندارم قوّت دیدار ابروی کمانش را
ز تیر غمزه آن ترک بیزنهار میترسم
میان ما و بلبل در چمن فرقی که هست این است
[...]
ز یاران آن قَدر بد دیدهام کز یار میترسم
به بیکاری چنان خو کردهام کز کار میترسم
شاپوییها خطر ناکند و ترسیدن از آن واجب
ولی با این خطرناکی من از دستار میترسم
نه از مار و نه از کژدم نه زین پیمانشکن مردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.